تشکّل
سلام کرد و کنارم نشست. احترامش کردم. خواست با هم قدم بزنیم. معلوم بود دنبال چیزی یا کسی میگشت. من که به بعضی از مدیریتها انتقاد کردم، به آرامی گفت: شله قلمکاری که آنها درست کردند، قاشقش همین است. گفتم یعنی چی؟ گفت: تشکّل!
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۹:۴۵ ب.ظ توسط اشرفی