بعد از انقطاع وحی، مدتی در غار حرا بودم. بیرون آمدم، به وادی رسیدم. ندایی به گوشم رسید، همان فرشتۀ پیشین را در آسمان دیدم. بیمناک به سوی خانه بازگشتم. به خانه که رسیدم گفتم مرا بپوشانید، پوشاندند. و این آیات نازل شد:
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ، قُمْ فَأَنْذِرْ، وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ، وَ ثِيَابَكَ فَطَهِّرْ، وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ
دکتر محمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صفحه۳۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲:۴۵ ب.ظ توسط اشرفی
در غار حرا خوابیده بودم که جبرئیل نوشتهای آورد و گفت بخوان! گفتم خواندن نمیدانم. مرا فشرد و رها کرد و گفت: بخوان! بار سوم گفت: بخوان به نام پروردگارت... اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ... عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ. خواند و از کنارم دور شد. بیدار شدم، گویی کتابی در قلبم نوشته بودند. از غار بیرون آمدم؛ به نیمه راه رسیدم؛ ندایی شنیدم که گفت: ای محمد! من جبرئیلم و تو رسول خدا!
دکتر محمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن، صفحه ۳۶، برداشت آزاد
تشبیه غار به تمثیل غارچشم بیدار زمان بودی و خسبیده به غاری
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی
گاه صدایی مانند جرس به گوشم میرسید سپس قطع میشد و آنچه را جبرئیل میگفت فرا میگرفتم. همزمان در لحظاتی که وحی نازل میشد از پیشانی مبارکش عرق میریخت. فرمود:
وَ مَا مِنْ مَرَّةٍ يُوحَى إِلَیَّ إِلَّا ظَنَنْتُ أَنَّ نَفْسِی تُقبَضُ
هر بار وحی نازل میشد تصور میکردم جانم گرفته میشود.
دکتر محمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صفحه ۳۴، برداشت آزاد
آیا کلام خداوند مجاز است؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی