انسان موجودی است که نمیتواند عاشق محدود باشد بلکه انسان عاشق کمال مطلق است؛ یعنی عاشق خداست. حتی منکر خدا هم عاشق خداست ولی راه را گم کرده است؛ معشوق را گم کرده است.
محیالدین عربی میگوید: ما اَحَبَّ اَحَدٌ غَیْرَ خالِقِهِ کسی غیر از خدا را دوست نداشته است و هنوز در دنیا یک نفر پیدا نشده که غیر خدا را دوست داشته باشد. ولکنه تعالی احتجب تحت اسم زینب و سعاد و هند و غیر ذلک لکن خدای متعال در زیر این نامها پنهان شده است. میگوید: پیغمبران نیامدهاند که عشق خدا را به بندگان یاد دهند بلکه آمدهاند راههای کج و راست را به مردم نشان دهند.
مرتضی مطهری، انسان کامل، صفحه ۹۵، برداشت آزاد [
اینجا]
نرم افزار دانشنامۀ اخلاق اسلامی ۲، الفتوحات المکیة، محيی الدين بن عربی، جلد ۲، صفحه ۳۲۶
وصال مدفن عشق استعشق مجازی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۴:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی
محی الدین عربی پدر عرفان اسلامی است. یعنی از قرن هفتم به بعد، تمام عرفا شاگردان مکتب محیالدین هستند. که یکی از آنها مولوی است. محیالدین، مردی عربی نژاد از اولاد حاتم طائی و اهل اندلس بود که در شام از دنیا رفت و در همانجا دفن شد. به همین اعتبار او را شامی میگویند. او شاگردی به نام صدرالدین قونوی دارد که بعد از محیالدین، بزرگترین عارف شمرده میشود. صدرالدین قونوی که اهل قونیه در ترکیه است، پسر زن محیالدین بود، یعنی محیالدین هم استاد و هم شوهر مادرش بود. مولوی معاصر صدرالدین قونوی است . صدرالدین در مسجدی امام جماعت بود و مولوی به او اقتدا میکرد. افکار محیالدین توسط صدرالدین قونوی به مولوی انتقال پیدا کرده است.
مرتضی مطهری، انسان کامل، صفحه ۲۰، برداشت آزاد [
اینجا]
محی الدین عربی در بیان امام خمینیمحیالدین عربی در بیان حجت هاشمی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۳:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
ديگر شما را خسته نمىكنم و از كتب عرفا و بخصوص محى الدين ابن عربى نام نمىبرم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تنى چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين گونه مسائل قوياً دست دارند، راهى قم گردانيد، تا پس از چند سالى با توكل به خدا از عمق لطيف باريكتر ز موى منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهى از آن امكان ندارد.
صحيفه نور، امام خميني، جلد۲۱ از ۲۲، صفحه ۲۲۵، برداشت آزاد [
اینجا]
محی الدین عربی در بیان مرتضی مطهریروایت گردافشانی درختان خرمامحیالدین در بیان حجت هاشمی
+نوشته شده در شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
از نظر من مولوی با کسانی مثل بودا همافق است. یعنی همزبان بودهاند، همسخن بودهاند، تقریباً چشمشان به یک جا دوخته بود. مشکل میتوان گفت که یکی از دیگری اخذ کرده است. یک جاهایی به قول عرفا شریک الاذواق یکدیگر بودند. همانطور که محی الدّین عربی شریک الاذواق صدرالدّین قونوی بود. یعنی هر دو با هم ذوق میکردند نه اینکه یکی از دست دیگری بگیرد. یک لقمه در یک زمان در دهن هر دو نهاده میشد. گویا هر دو در یک محفل روحانی حضور داشتند و یک نسیم ملایمی که میوزید هر دو بهره میبردند.
سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه چهارم، دقیقه ۰۱:۲۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۱۲ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱:۰ ق.ظ توسط اشرفی
محیالدّین عربی، متوفای ۶۳۸ هجری قمری در دمشق مدفون است. بعضی او را اوحدالموحّدین و برخی او را اکفرالکافرین نامیدهاند. ما میگوییم اگر عمداْ خلاف قرآن و اهلبیت سخن گفته است از او بیزاریم و اگر سهواْ خطایی کرده نمیشود او را لعن کرد. مؤلف به زیارت او فراوان رفتهام اما بعضی از خریّت ما را مذمت میکنند.
دوازده امامِ حکیم خواجه نصیر
و مناقب محیالدّین
و اذکار حجت
حجت هاشمی خراسانی، صفحه ۲۸، برداشت آزاد
محی الدین عربی در بیان مرتضی مطهریمحی الدین عربی در بیان امام خمینیسخن غزّالی در لعن بر یزید
+نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی
محیالدین عربی روایتی نقل میکند که پیامبر از کنار نخلستان عبور میکردند؛ دیدند عربها گردهافشانی میکنند. پرسیدند چکار میکنید؟ عربها فکر کردند پیامبر آنها را نهی میکند لذا دست از کار کشیدند و گردهافشانی نکردند. سال بعد درختان خرما کم بار شدند. رفتند خدمت پیغمبر و گفتند شما نهی کردید ما هم انجام ندادیم حالا درختان ما میوه ندارند. حضرت فرمودند من کی گفتم گردهافشانی نکنید؟ من فقط پرسیدم چکار میکنید؟
انتم بدنیاکم اعلم منّی شما بهتر میدانید؛ اگر لازم است انجام بدهید. اینها فن من نیست. کار من نیست.
این روایت درست باشد یا نباشد مسئله این است که اگر پیامبر کشاورزی نداند هیچ نقصانی در پیامبری او نیست. هیچ اشکالی ندارد که پیامبر نداند در خرما ویتامین C وجود دارد. حالا اگر نداند چه میشود؟ به کجا لطمه میخورد؟ چون پیامبر که نیامده بود اینها را به ما یاد بدهد. نه پیامبر ادعا داشت و نه مردم انتظار داشتند. خود پیامبر وقتی مریض میشد به همان طب عربهای جامعهی خودش عمل میکرد چون طبیب نبود. اینها روزی برای مسلمانها جزو بدیهیات بود اما امروز تبدیل به مسئله شده و ما باید وقت بگذاریم و توضیح بدهیم، یک عده هم مخالفت کنند.
سروش، دین شناسی مولوی، جلسه ششم، دقیقه 01:23:00، برداشت آزاد
من: پیامبر گردهافشانی هم نمیدانست!؟
پیامبرم نه آهنگرعلم تکلیفآورعلم امام در کشف اسرار حجّت استانتقاد نادرشاه به تاکتیک جنگی پیامبر
+نوشته شده در جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲:۲۷ ق.ظ توسط اشرفی
وقتی ارتباط ملکوتی میان یک موجود زمینی با آسمان برقرار می شود، آن هنگام وقت مبارک است. شب قدر نه بهخاطر شهادت امیرالمؤمنین شب قدر است، نه بهخاطر نزول قرآن؛ بلکه مقارنتی اتفاقی است. اتفاقاتی در عالم بالا میافتد که تجلیاتی در عالم پایین دارد. عالم پایین یعنی جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، و چون عالمِ زمانی است، لذا اتفاقاتی که در آن رخ میدهد گذرا است ولی در اتفاقات آسمانی زمان دخالت ندارد. نخستین آیات قرآن در یکی از شبهای ماه رمضان نازل شد و خداوند آن شب را قدر نامید. این حادثه از آن حیث که زمینی و زمانی است گذشته است. چون هم پیامبر خدا رحلت کرده و هم آن احوالی که بر ایشان گذشت اکنون حاضر نیست. اما آن حادثه یک چهرۀ آسمانی هم دارد که زمان موجب فانی شدن آن نیست. به همین دلیل شب قدر پایدار است. محی الدین ابن عربی گفته است: شب قدر در همۀ سال گردان است و من آن را در غیر رمضان هم دیده ام. وقتی انسان به درجهای از استعداد فیضگیری رسید، وقتش قدر میشود. پیامبر هم نخستین قدرش در ماه رمضان بود اما این مانعی ندارد که در اوقات دیگر نیز قدر حاصل شود.
سروش، حدیث بندگی و دلبردگی، توبه، صفحه ۵۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۳:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی