طلبۀ باشرفش بر روی میلیاردها موقوفه و کنار میلیونها پول دین، گرسنه زندگی میکند. به عشق اینکه فرهنگ امام صادق را نگه دارد، زندگیای را برگزیده است که باید جوانیاش را در حجرههای تنگ و مرطوب بپوساند و پیریاش را قربانی پارساییاش کند. آنگاه ایمانش را عوامفریبان به بازی بگیرند و عملش را عوام تشخیص دهند. مصیبت از این بالاتر؟ مراجعه کنید به کویر دکتر علی شریعتی بخش توتم پرستی
مرحوم شریعتی منظرهای از مقابلۀ مرغ و جوجه را ترسیم میکند که جوجه به عادت همیشگی دنبال مادر میدود اما امروز مرغ مادر منقار تیزش را بیرحمانه به پشت و پهلوی جوجه میزند و با کندن پر و پوست و گوشت جوجه، او را مجروح میکند. مرغ با هر منقاری که بر جوجهاش میزند، پارهای از قلب خویش را به منقار میکَند. این عشق است که در اوج اخلاصش به ایثار رسیده و در اوج ایثارش به قساوت! در اسلام خاتمیت چنین عشقی است. دکتر علی شریعتی، هبوط در کویر، عشق فرزند، صفحه ۶۱۸، برداشت آزاد ختم نبوّت ختم امامت تأخیر خاتمیت خاتمیت در بیان اقبال ای ختم پیمبران مرسل آیا امامت تأخیر ختم نبوت است؟
+نوشته شده در دوشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
فرمود: كتاب كويرش را خواندم؛ هجده اشكال اصولى دارد. سید على تهرانی، ز مهر افروخته، صفحه ۶۷، برداشت آزاد [اینجا] نورشاپ، مجموعه آثار علامه طباطبایی اسلام شناسی دکتر شریعتی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۷ ب.ظ توسط اشرفی
جشن نوروز مردم را از محیط بسته به محیط باز میبرد؛ اما جشنهای دیگران غالباً انسان را از محیط باز به محیط بسته میبرند. نوروز، دکتر علی شریعتی، برداشت آزاد [اینجا] در آی تا صانع بینی عید نوروز
+نوشته شده در سه شنبه ۱ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱:۳۱ ق.ظ توسط اشرفی
این شقشهای بود که بیرون پرید، سپس فرو نشست [نهج البلاغه] شُش مانندی که شتر در وقت بانگ و مستی از دهان بیرون آرد [دهخدا] [ویدیو] روزی امام علی(ع) با کلماتی آتشین و پرشور خطبه میخواند که ناگهان، یکی از آن آدمهای پرت که هیچگاه تحت تاثیر هیچ احساسی قرار نمیگیرند و هیچ جاذبهای و حادثهای تکانشان نمیدهد و جنساً آمپر مابلاند! با خاطر جمعی مطلق، یک سوال بی ربطی مطرح میکند. علی(ع) سوالش را به آرامی جواب میگوید. مردم که از این شیعۀ عوضی و سوال بیربطش عصبانی شده بودند، با التهاب از علی خواستند که سخنش را دنبال کند. امام فرمود: تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ! کویر، دکترعلی شریعتی، پاورقی صفحه سیزده، برداشت آزاد ابن عباس در شقشقه شهید مطهری در نگاه علامه طباطبایی گر شوم مشغول اشکال و جواب تو خود چه آدمیی کز عشق بیخبری
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۷:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی
سخن تازه از نوروز گفتن دشوار است. نوروز یک جشن ملّی است. جشن ملّی را همه میشناسند که چیست، نوروز هر ساله برپا میشود و هرساله از آن سخن میرود. بسیار گفتهاند و بسیار شنیدهاید؛ پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا، هست. مگر نوروز را خود مکرّر نمیکنید؟ پس سخن از نوروز را نیز مکرّر بشنوید. در علم و ادب تکرار ملالآور است و بیهوده؛ عقل تکرار را نمیپسندد؛ اما احساس تکرار را دوست دارد، طبیعت تکرار را دوست دارد، جامعه به تکرار نیازمند است. طبیعت را از تکرار ساختهاند؛ جامعه با تکرار نیرومند میشود، احساس با تکرار جان میگیرد و نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس و جامعه دست اندر کارند. هبوط در کویر، دکتر علی شریعتی، صفحه ۷۴۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۴:۰ ب.ظ توسط اشرفی
جوانیام، همه سر بر کتاب و دل در آسمان و تن در زندان گذشت اما همچون فردوسی دریغا دریغا ندارم؛ که، گرچه بهسختی اما بهخوبی گذشت. کویر، دکتر علی شریعتی، صفحه ۳۷۲، برداشت آزاد من: شعری به فردوسی نسبت دادهاند که: جوانی من از کودکی یاد دارم/دریغا جوانی دریغا جوانی برای من مگِری و مگو دریغ دریغ
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی
اما پدر من سنّتشکنی کرد. درسش که تمام شد به شهر برنگشت و در شهر ماند و دیدم که چهها کشید تا توانست از این مرداب زندگی شهر، عمر را همه با علم و عشق و جهاد بگذراند و دامن تر نکند و آن دیگران که همگی به کویر گریختند، چه آسوده دامن تر نکردند! که در کویر آبی نیست! کویر، دکتر علی شریعتی، صفحه ۳۶۹، برداشت آزاد و ما کان المؤمون لینفروا کافّة
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۲ ق.ظ توسط اشرفی
سالهای پیش، ادیب بزرگ با یک پالتوی کهنۀ شبهسربازی در حجرۀ تاریک و مرطوب نواب درس میداد و امروز دانشگاههای مدرن مجهز به شوفاژ و سانترال است و استادان مدیست مجهز به یقههای سپید آور و کت و شلوارهای فاستونی نفیس! آن وقتها استادانمان گل گاوزبان دم میکردند و میخوردند و امروز اساتید اگر آپرتیفشان سه ستارۀ اروپایی نباشد، ذائقهشان قبول نمیکند. آن روز تمام زندگی ادیب به پول امروز ده تومان نمیرسید و امروز میز کار آقای رئیس دانشکده چند هزار تومان ارزش دارد. آن روز اساتید پس از چهل سال تدریس فلسفه و اصول و ادبیات و فقه و عرفان هیچ ترقی و تکاملی در ظاهرشان پدیدار نمیشد و امروز درست مثل آلو بخارا که نم میکنند استادیار پس از چند سال دانشیار و دانشیار استاد میشود. و این است فرق میان تمدن و تجدد که نمیدانم چرا نمیدانند!؟ کویر، دکتر علی شریعتی، پاورقی صفحه ۳۶۸، برداشت آزاد مدینه چیست؟ زهد آیت الله سیدجواد خامنهای تمدن و تجدد
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲:۹ ق.ظ توسط اشرفی
سالهایی که عمویم با پدرم در مدرسۀ فاضلخان درس میخواندند، از مزینان دو دست رختخواب برایشان فرستاده بودند. تابستان که به ده بازمیگردند و برای اولین بار رختخوابها را باز میکنند، میبینند رطوبت هر دو را پوسانده و موریانه جَویده است. کویر، دکتر علی شریعتی، پاورقی صفحه ۳۶۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱:۴۲ ق.ظ توسط اشرفی
که بنشاندت پیش آموزگار [فردوسی] نه آموزگاری که شاعر میگوید. نه کسی که به آدم معلومات میآموزد. معلومات را که از هر بامعلوماتی میتوان آموخت؛ حتّی از یک کتاب ۱۵ تومانی! امّا روزگار وقتی دست به یک نغز بازی میزند، ناگهان تو را در برابر روحی بزرگ مینشاند که احساس میکنی یک حادثه است! حادثهای که میتوانست اتفاق نیفتد و شما همینجور بروی و بروی تا پیر شوی و بعد هم همچون گاو مثنوی در بغداد بمیری! آه اگر در زندگی ماسینیون را نمیشناختم! هبوط در کویر، معبودهای من، دکتر شریعتی، صفحه ۳۵۴ فیزیکی، برداشت آزاد گاو در بغداد آید ناگهان امروز مردی را دیدم به گرد دل همیگردی چه خواهی کرد میدانم
+نوشته شده در پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۸:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی
از میان اشیاء این عالم چهار چیز است که مالکیّتبردار نیست. کتاب، معبد، زیبایی و دل! امّا دل چیست؟ بعضی آن تکه ماهیچۀ خون آلودِ تلمبه مانندی که مثل یک مشتِ خونین در قفسۀ سینه و در کنار قلوه قرار دارد را دل میگویند. بعضی هم خودشان را پاک راحت کردهاند و همان شکمشان را دل نامیدند که یک دست تنقیۀ آب و صابون مشکلشان را رفع میکند و دلشان را باز میکند. امّا آن دلِ پنهانیِ مرموزی که در بعضی روحها قرار دارد، کارش نیز شگفتانگیز است. هبوط در کویر، توتم پرستی، دکتر شریعتی، صفحه ۶۲۶ فیزیکی، برداشت آزاد دلم گرفت آن که به تور دل من خورده است
+نوشته شده در چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۲:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
در اینجا همۀ مردم یا امّلاند یا قرتی! هر دو مقلّد کور و سر و ته یک کرباس! یکی به آنچه نمیداند مؤمن است و دیگری به آنچه نمیداند کافر! آنان قرآن میخوانند و نمیفهمند اینان سمفونی گوش میدهند و نمیفهمند. هبوط در کویر، معبودهای من، دکتر شریعتی، صفحه ۳۷۴ فیزیکی، برداشت آزاد دینداری عامیانه
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۷:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
پروفسور شاندل را در هیچ قالبی نتوانستم محصور کنم که به قول جلال آل احمد: هر جایی جوری بود و همه جا یک جور! هبوط در کویر، معبودهای من، دکتر شریعتی، صفحه ۳۷۱ فیزیکی، برداشت آزاد نمادهای وحدت مذهب مولوی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۶:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم سعید نفیسی رئیس کتابخانۀ مجلس شد. یک مرتبه سر و صدا پیچید که سعید نفیسی کتابی را دزدیده است. نسخهای که کاغذش از پوست آهوی خوش خرام بود، به خط میرزا علیرضای عباسی! پروندهای تشکیل شد. اما به علت اینکه این کتاب توتم استاد بود و نفیسی نیّت ارتکاب جرمی نداشت و این کار در حالت غیرعادی انجام شد دادگاه او را تبرئه کرد. هبوط در کویر، توتم پرستی، دکتر شریعتی، صفحه ۶۵۵ فیزیکی، برداشت آزاد ایده آل تایپ معشوق تو کیست؟ اتهام سرقت و محاکمه نفیسی
+نوشته شده در شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۵:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
طلبۀ باشرفش بر روی میلیاردها موقوفه و کنار میلیونها پولِ دین، گرسنه زندگی میکند. به عشق اینکه فرهنگ امام صادق را نگه دارد، زندگیای را برگزیده است که باید جوانیاش را در حجرههای تنگ و مرطوب بپوساند و پیریاش را قربانی پارساییاش کند. آنگاه ایمانش را عوامفریبان به بازی بگیرند و عملش را عوام تشخیص دهند. مصیبت از این بالاتر؟ هبوط در کویر، توتم پرستی، دکتر شریعتی، صفحه ۶۳۵ فیزیکی، برداشت آزاد مقصّر کیست؟
+نوشته شده در شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۴:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
کدام ابلهی است که بگوید مثنوی مال آقای کربلایی حسنی است که ۲۷ تومان پول داده، خریده و آن را جلد کرده و در قفس قفسۀ اتاقش گذاشته؟ یا بگوید قرآن مال لیلا باجی است که آن را از دم صحن کهنه به ۱۱ تومان ابتیاع کرده و کنج صندوقخانهاش گذاشته، هی ماچش میکند و آه میکشد، یعنی بله؛ این قرآن مال من است. یا بگوید دیوان حافظ مال چلاغ شوفر تانکر نفت است که آن را ۲۵ ریال خریده و بعد از اینکه یک بطر عرق کهنه میزند و شنگول میشود فال حافظ میگیرد و از تمام حافظ هم همان الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها را از بر است. یعنی توی کاسه من، ادار کن تا تناول کنم. کتاب مال خریدارش نیست. مال خوانندهاش است. هر که آن را باز کند، بخواند، بفهمد، احساس کند و در او اثر کند. درست است که پولش را اینها دادهاند اما... ای! چه بگویم؟ با این آدمهایی که خر در مقابلشان بوعلی سیناست! هبوط در کویر، توتم پرستی، دکتر شریعتی، صفحه ۶۵۲ فیزیکی، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی
منظرۀ عجیبی است. جوجه به عادت همیشگی به دنبال مرغ مادر میدود اما این مرغ امروز دیوانه شده است. منقار تیزش را بیرحمانه به پشت گردن و پهلوهای لطیف جوجه میزند و با کندن دستهای از پر و پوست و گوشت، جوجه را مجروح و خونآلود میکند. او با هر منقاری که بر پشت و پهلوی جوجهاش میزند، پارهای از قلب خویش را به منقار میکَند. آری؛ این عشق است که در اوج اخلاصش به ایثار رسیده و در اوج ایثارش به قساوت! هبوط در کویر، عشق فرزند، دکتر شریعتی، صفحه ۴۵۲ فیزیکی، برداشت آزاد [اینجا] دوست داشتن فرزند پدری با پسرش گفت به خشم
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۵:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
چون کودک ادامۀ وجود آدمی است. در آینۀ سیمای اوست که خویشتن خویش را میبینیم. به تعبیر موریس در بارهی وُلتِر، منِ دیگرم است. فرزند من، یعنی منِ دیگرِ من! یعنی منِ دومام! هبوط در کویر، عشق فرزند، دکتر شریعتی، صفحه ۴۴۴ فیزیکی، برداشت آزاد موریس در آن دوره مشتاق ولتر بود. صفحه ۳۷۳ فیزیکی دوست داشتن فرزند فیلسوف ثروتمند
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی
اوه! که چه زشتاند این مرغ و خروسهای چاق و تنبلی که جز خوردن نمیدانند و بال و پرشان نه برای پرواز است بلکه برای متکا و تشک و لحاف! مرغانی که فقط شکم سیر میکنند نه دل را، مستراح پر میکنند نه چشم را، نگاه یک شکمو را به خود میگیرند نه نگاه پارسای یک شاعر را! هبوط در کویر، عشق فرزند، دکتر شریعتی، صفحه ۴۴۳ فیزیکی، برداشت آزاد گر سیل عالم پر شود این دو روز عمر مولایی شویم غذای ابومعین
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۹:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی
هر گاه پدرم و همدرسیهایش گرد هم مینشینند و از حوزههای درس و اخلاق ادیب نیشابوری بزرگ، آقا بزرگ حکیم، آشتیانی، میرزاحسنعلی قهرمان و میرزای اصفهانی یاد میکنند، چشمشان از حسرت آن ایّام به اشک مینشیند؛ گویی اصحاب پیامبرند که از رسول خدا سخن میگویند. و من هر گاه با همکلاسانم مینشینم و با هم خاطرات ایّام تحصیل را نشخوار میکنیم، دلمان را از خنده میگیریم که آن روز در کلاسِ معلمِ خطّمان، موش ول دادیم! هبوط در کویر، دکتر شریعتی، صفحه ۲۶۳ فیزیکی، برداشت آزاد [اینجا] معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
+نوشته شده در سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۹:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
عشق تشنه میشود، خون بایدش داد. سرد میشود، آتش بایدش زد. گرسنه میشود، قربانی بایدش کرد... و اکنون عید قربان است... هبوط در کویر، دکتر علی شریعتی، صفحه ۵۱۲ فیزیکی، برداشت آزاد
+نوشته شده در سه شنبه ۲ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی
بگذار بگویند: «این جمله درست نیست»، «به کار نرفته است»؛ به درَک که به کار نرفته، میدانم به کار نرفته اما درست است. «که این شکسته بیرزد به صدهزار درست». علما و ادبای «قاعده»ی ما چه میفهمند؟ آن ها فقط درستها را میتوانند بفهمند، چه میدانند که چه غلط ها هست که از همهی درستها درستتر است؟ این هم شد حرف؟ که به کار نرفته؟ به کارشان نرفته؛ برای این که به کارشان نمیآمده. آنها که در این وادیها نیستند. همۀ نیازهای روحی و حیاتی آنها را یک کتاب «لغت معنی» برآورده میکند، زیادشان هم هست. زبان «کلیله و دمنه» آن ها را بس است. مگر از این دو نیازمندتر و هوشیارتر و عمیقترند؟ غالب کلمات همین زبان هم برایشان ثقیل و بیش از حد نیاز! اگر نه چنین است، پس چرا کلیله و دمنهدانها این همه خودشان را میگیرند؟ این همه فخر میفروشند و مردم هم میخرند؟ پس چرا آن بابا که کلیله را زیر زبر گذاشته آن همه غبغب دارد؟ کویر، عشق فرزند، شریعتی، صفحه ۴۵۶ فیزیکی، برداشت آزاد بکن معاملهای وین دل شکسته بخر ای آنکه از من منتری
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی
مهراوۀ من! آنچنان دوستت دارم که خود را قربانی تو میکنم. گذشتهام را، حالم را، و آیندهام را قربانی تو میکنم. مهراوه ی من! تو را که دارم قربانی تو میکنم. هبوط در کویر، عشق فرزند، شریعتی، صفحه ۴۵۷ فیزیکی، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی
عشق معشوق را گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند زیرا عشق جلوه ای از خودخواهی و روح تاجرانه یا جانورانۀ آدمی است و چون خود به بدی خود آگاه است آن را در دیگری که می بیند از او بیزار می شود و کینه بر می گیرد. اما دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز می خواهد و می خواهد که همۀ دل ها آن چه را او از دوست در خود دارد داشته باشند. که دوست داشتن از عشق برتر است. هبوط در کویر، دوست داشتن از عشق برتر است، شریعتی، صفحه ۳۳۰ فیزیکی، برداشت آزاد من: این عشق مجازی است که حسادت میکند امّا عشق حقیقی حکایت دیگری دارد. فرق حسادت و غیرت
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۳ ق.ظ توسط اشرفی
یکی درد دل کردن، که کار شبهه مردهاست. یکی هم از خود دفاع کردن، که کار مستضعفین است. شجاع به همدرد نیاز ندارد، از ناله شرم دارد. مرد پاک را زندگی و زمان تنها نمیگذارند. زندگیاش از او دفاع میکند. پلیدان هرگز پاکدامنی را نمیتوانند آلود؛ هر چند سنگها را بسته و سگها را رها کرده باشند! اما یک نوع نالیدن هست که چیز دیگری است. نالۀ غم و غصه و گرفتاری و قرض و از دست عقدهدارها و زوزیستها و زرزیستها و دشمنیهای این و آن و آزار اینجا و آنجا نیست. نالۀ ضعف و عجز نیست. نالۀ مرد است. آنچنان که شیر در شبهای عظیم کوهستان مینالد، آنچنان که علی در شبهای پهناور نخلستان مینالد. این نالۀ غربت است. شریعتی، کویر، صفحه ۲۸۲، برداشت آزاد عارف که برنجد تنگ آب است هنوز آیا گریه نماز را باطل میکند؟ لغزش جوانمردان سیلی به صورت خود
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی