نکات

احترام خوارزمشاه به ابوریحان بیرونی

روزی خوارزمشاه بر پشت اسب باده می‌خورد. ابوریحان بیرونی را به نزد خود فرا خواند. آمدنش دیر شد. خوارزمشاه با اسب به در سرای او آمد. خواست به اکرام او پیاده شود اما ابوریحان خود را به او رساند و سوگندش داد که پیاده نشود. خوارزمشاه این بیت را خواند:
اﻟﻌِﻠْـﻢُ ﻣـِﻦْ أﺷْـﺮَفِ اﻟـﻮِﻻﯾـﺎتِ / ﯾَـﺄﺗِﯿـﻪ ﮐـُﻞﱡ اﻟـﻮری و ﻻﯾـﺎﺗـﯽ
دانش شریف‌ترین ولایت‌ها و حکومت‌هاست. همه بر آستان او می‌آیند و او به نزد کس نرود.
و گفت: اگر مجبور نبودم برخی رسوم را رعایت کنم هرگز تو را نزد خود فرا نمی‌خواندم که العلم یعلو و لا یُعلی!
در اخبار شنیده‌ام که روزی معتضد دست ثابت بن قره را گرفته بود و در بستانی قدم می‌زد؛ ناگاه دست او را رها کرد. ثابت سبب پرسید. گفت دیدم دست من بالای دست توست؛ العلم یعلو و لا یعلی!
معجم الادباء، یاقوت حموی، جلد ۲ از ۲، صفحه ۱۰۱۸، برداشت آزاد [اینجا]
معجم الادباء، یاقوت حموی، ۲۰جلدی، زبان عربی [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی  

تعطیلات ابوریحان بیرونی

ابوریحان همچنان سرگرم تحصیل علوم و تصنیف کتب بود. مگر در دو روز نوروز و مهرگان.
معجم الادباء، یاقوت حموی، جلد ۲ از ۲، صفحه ۱۰۱۸، برداشت آزاد [اینجا]
تعطیلات نوروزی شهید رجایی
تعطیلات ادیب نیشابوری
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

استغنای ابوریحان بیرونی

محمدبن نیشابوری، در نزهة الارواح می‌گوید: ابوریحان بیرونی در ریاضیات به پایه‌ای رسید که هیچ‌کس به گرد او نمی‌رسید. گویند که چون کتاب قانون مسعودی را نوشت، سلطان بار یک فیل برایش سکه‌های نقره فرستاد. ابوریحان بدین عذر که نیاز ندارد آن را به خزانه بازگرداند.
معجم الادباء، یاقوت حموی، جلد ۲ از ۲، صفحه ۱۰۱۸، برداشت آزاد [اینجا]
نکاتی در باره شیخ جعفر شوشتری
عزت نفس سیدالشهدا
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی  

بدانم و بمیرم

فقیهی می‌گوید: ابوریحان در مرض موت بود. من به عیادتش رفتم. در همان حال چشم باز کرد و یک مسئلۀ فقهی پرسید. من تعجب کردم که وقت مرگ چه جای سوال کردن است؟ ابوریحان گفت: ندانم و بمیرم بهتر است یا بدانم و بمیرم؟ من جواب مسئله را گفتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که صدای شیون بلند شد و ابوریحان از دنیا رفت.
مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد ۲۲، صفحه ۷۲۷، برداشت آزاد [اینجا]
قاضی کثیربن یعقوب نحوی بغدادی در الستور از فقیه ابوالحسن علی بن عیسی الْوَلْوالِجی حکایت می‌کند که گفت: بر ابوریحان داخل شدم و او نفس‌های آخر را برمی‌آورد. در آن حال مرا گفت: روزی در بارۀ حساب جذرهای فاسد با من سخن می‌گفتی؛ اکنون بازگوی که چگونه بود. من از روی دل‌سوزی گفتم: در این حال؟ گفت: ای مرد! آیا بهتر است که این مسئله را بدانم و از دنیا بروم یا بدان جاهل باشم؟ گفتم و او از حفظ کرد. از نزد او بیرون آمدم؛ هنوز گامی چند نرفته بودم که بانگ عزا از خانه‌اش شنیدم.
معجم الادباء، یاقوت حموی، جلد ۵ از ۷، صفحه ۲۳۳۱، برداشت آزاد [اینجا]
شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری
فرخی یزدی شاعر لب دوخته
ای خواجه مكن تا بتوانی طلب علم
رهایم کن که من رنجور درد دانش خویشم
لال شوم کور شوم کر شوم
روح کوچک و روح بزرگ
+نوشته شده در دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی