نکات

دخترم فرح

نام کتابی جعلی، منسوب‌ به فریده دیبا مادر فرح پهلوی و مادرزن محمدرضا پهلوی است. [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی  

زخمی که هرگز التیام نیافت

زمانی که سه مرد قدرتمند آن روزگار (چرچیل، روزِوِلْت و استالین) برای شرکت در کنفرانس تهران به تهران رفتند، میزبانی شاه را نپذیرفتند و در سفارت‌های خود اقامت کردند. تنها استالین بود که به دیدار وی رفت. شاه جوان ناچار شد برای ملاقات با چرچیل و روزولت، به سفارت شوروی (که محل کنفرانس بود) برود. او از این‌که این‌گونه تحقیر شد، رنجید و این رنجش هرگز التیام نیافت. [اینجا]
درخواست کمک از شوروی
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۴ ب.ظ توسط اشرفی  

علیرضا پهلوی

پدر و مادرش نامش را به یاد عموی درگذشته‌اش (علیرضا پهلوی (یکم)) علیرضا گذاشتند. از دانشگاه پرینستون در رشته موسیقی مدرک کارشناسی گرفت و سپس موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد در رشته «ایران‌شناسی پیش از اسلام» از دانشگاه کلمبیا شد. سپس در رشته زبان‌های باستانی ایران و فلسفه در دانشگاه هاروارد برای کسب مدرک دکترا به مطالعه پرداخت اما تز دکترایش به پایان نرسید. دچار افسردگی شد و در آمریکا با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد. [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی  

جایی برای گذراندن آخر عمر

شاه هنوز به دنبال جایی است تا ساعات آخر عمرش را در آسایش بگذراند. فریده دیبا می‌نویسد، داستان رفتن ما از ایران و سرگردانی در مصر و مراکش و باهاما و مکزیک و آمریکا بسیار عبرت‌آموز است. یک جملۀ محمدرضا همیشه آزارم می‌دهد؛ هنگامی که آمریکایی‌ها به بهانه‌های مختلف می‌کوشیدند او را به ایالات متحده راه ندهند تا موجبات عصبانیت رژیم انقلابی ایران را فراهم نیاورند، شاه در یک مکالمۀ تلفنی به راکْفِلِر گفت: آیا در این دنیای بزرگ جایی برای گذراندن آخر عمرم پیدا نمی‌شود؟
تاريخ پهلوی ۴، روزگار با ما چه کرد؟، ابراهیم حسن بیگی ، صفحه ۱۰۹، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۵:۷ ق.ظ توسط اشرفی  

غرغر مردم

اسدالله علم در خاطرات روز پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۵۲ آورده است، شاه فرمود: گاهی فکر می‌کنم مردم ایران بهترین مردم روی زمین هستند، گاهی هم می‌بینم خیلی غرغرو هستند. گفتم: غرغر کردن به قول تالیران از حقوق حقۀ مردم است. شاه خندید.
تاریخ پهلوی، صفحه ۱۰۳، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۴:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی  

روز مرگ شاه

فریده دیبا می‌گوید: محمدرضا ساعت نه صبح ۵ مرداد ۱۳۵۹ از دنیا رفت. من، فرحناز ۱۷ ساله، اردشیر زاهدی، مارک مرس، دخترم فرح، اشرف و امیرشجاع بالای سرش بودیم.
تاريخ پهلوی ۴، روزگار با ما چه کرد؟، ابراهیم حسن بیگی ، صفحه ۱۱۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۸:۱ ق.ظ توسط اشرفی  

مورچه‌ها هم شاه دارند

فریده دیبا می‌گفت: اینها یک مشت احمق هستند که صحبت از مساوات می‌کنند. مگر می‌شود شاه با رعیت عادی یکسان باشد؟
شاه همیشه به صحبت‌های شخصیت معروفی که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در حمایت از او بر زبان آورد می‌گفت: حتی مورچه‌ها هم شاه دارند.
تاريخ پهلوی ۲، ما شما را آدم كرديم، علی شجاعی صائين، صفحه ۹۶، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی  

ملاقات دکتر صدیقی با شاه

صادق زیباکلام می‌گوید در مصاحبه‌ای که با داریوش فروهر داشتم، فروهر گفت: دیماه ۱۳۵۷ بود؛ شاه، بازرگان و سنجابی و بختیار و غلامحسین صَدیقی، را احضار کرد تا دولت آشتی ملی تشکیل دهد. بازرگان قبول نکرد و گفت فایده ندارد چون اگر امام موافق نباشند عملی نخواهد شد. دکتر سنجابی هم گفت من باید با رهبر جبهه ملی مشورت کنم اما بختیار و صَدیقی حاضر شدند بروند و با شاه ملاقات کنند. فروهر می‌گوید من به پای صَدیقی افتادم و گریه کردم که تو نخست‌وزیر مصدق بودی اگر بروی دیدن شاه، تمام اعتبار مصدق و جبهه ملی از بین می‌رود. اما صَدیقی قبول نکرد و رفت. وقتی به دیدن شاه رفت، شاه از صَدیقی می‌پرسد داستان خمینی چیست که اینها در مملکت راه انداخته‌اند؟ صَدیقی به شاه می‌گوید، داستان خمینی نیست بلکه داستان یک پدر و پسر است [رضاشاه و محمدرضا شاه]! آن زمان کسی جرأت نداشت به پدر شما دروغ بگوید، اکنون کسی جرأت ندارد به شما راست بگوید! [اینجا]
این مردم چه می‌خواهند؟
به سر مبارک قسم
استقبال از فرح
مشورت انوشیروان
+نوشته شده در سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۳:۹ ق.ظ توسط اشرفی  

برکناری رضاشاه در بیان رهبر انقلاب

رضاخان به وسيلۀ انگليس‌ها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ، گرايش به آلمان‌ها پيدا کرد؛ معمار آلمانی بيايد، مهندس آلمانی بيايد، اين‌ها انگليس‌ها را عصبانی کرد؛ آن‌ها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان هم به او گفتند برو؛ و رفت. خيلی خب انگليس‌ها پيغام دادند به رضاخان که بايد تو بروی! تو اگر مردی، اگر انسانی، اگر يک جو غيرت داری، بگو نمی‌روم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخير، بلند شد رفت خانۀ محمّدعلی فروغی که دلّال انگليس‌ها بود، گفت بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشين در اختيارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طريق راه‌های مختلف رفت تا دَم دريا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای يک ملّت، ننگ از اين بالاتر؟
بیانات رهبر انقلاب، ۱۳۹۸/۰۲/۱۱، برداشت آزاد [اینجا] [اینجا]
قلمی که خداوند نخواهد بخشید
نوح نهصد سال دعوت می‌نمود
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۷:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی  

شصت و دو میلیون دلار

مجری: آقای پهلوی! پدر شما با چه مقدار پول از ایران فرار کرد؟
رضا پهلوی: حدود شصت و دو میلیون دلار! [اینجا]
استخوان‌های رضاشاه
حساب های بانکی شاه
چمدان‌های شاه
اگر بریان کند بهرام گوری
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی  

نخستین سرود ملی ایران

سرود «وطنم»، نخستین سرود ملی ایران بود که موسیقی بدون کلام آن، با نام «سلام شاه»، در دورهٔ قاجار ساخته شد. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۵:۳ ق.ظ توسط اشرفی  

سرزمین‌های جداشده از ایران در دوره قاجار

روسیه با تحمیل عهدنامۀ گلستان، ترکمنچای و آخال، سه منطقه از ایران را گرفت،
انگلستان با تحمیل معاهدۀ پاریس و قرارداد گلداسمیت، دو منطقۀ دیگر را گرفت.
تاریخ، پایه دوازدهم، ادبیات و علوم انسانی، سال ۹۸-۹۷، صفحه ۴۲، برداشت آزاد [اینجا]
ایران از آغاز تا کنون
+نوشته شده در شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی  

سفر ناصرالدین شاه قاجار به انگلستان

ناصرالدین شاه قاجار در دوران پادشاهی خود سه مسافرت خارجی داشت. اگر چه ضرورت نوگرایی را درک کرده بود اما از نتایج سیاسی آن، که کاهش قدرت شاه بود، وحشت داشت.
تاریخ، پایه دوازدهم، ادبیات و علوم انسانی، سال ۹۸-۹۷، صفحه ۳۶، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱:۰ ق.ظ توسط اشرفی  

پاسخ به تاریخ

+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی  

تاریخ پهلوی

[۱۹] [۱۸] [۱۷] [۱۶] [۱۵] [۱۴] [۱۳] [۱۲] [۱۱] [۱۰] [۹] [۸] [۷] [۶] [۵] [۴] [۳] [۲] [۱]
+نوشته شده در جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۶:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی  

توپ افطار و سحر

رضا شاه اهل نماز نبود. می گفت مگر خدا عرب است که ما با او عربی صحبت کنیم؟ روزه هم نمی‌گرفت. می گفت انسان هر وقت گرسنه ‌شود باید غذا بخورد والا مریض می شود! بعدها که حکومت قوام بیشتری پیدا کرد خواست جلوی نماز و روزه را بگیرد. دستور داد توپ افطار و سحر را بی‌ترتیب و نامنظم بزنند! توپ افطار را نیم ساعت بعد از مغرب و توپ سحر را یکی دو ساعت قبل از طلوع فجر می‌انداختند. مردمی که ساعت نداشتند به علت طولانی شدن روز، روزه نمی‌گرفتند، کسانی هم که ساعت‌ داشتند به توپ افطار و سحر بی‌اعتماد شدند تا جایی که خواستار توقف شلیک توپ  شدند!
خاطرات تاج الملوک، همسر دوم رضاشاه و مادر محمدرضا پهلوی، صفحه ۲۴۱، برداشت آزاد [اینجا]
چرا نماز می‌خوانیم؟
+نوشته شده در جمعه ۲۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۳:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی  

شاه دنبه خور

مردم روستاهای سردسیر وقتی گوشت می‌خریدند، اصرار داشتند دنبه‌اش زياد باشد. يكی از دوستان انقلابی رفته‌ بود منطقه‌شان، پرسیده بود شما می‌دانيد شاه هرروز چی می‌خورد؟ يكی می‌گويد: من می‌دانم؛ صبح دنبه، ظهر دنبه، شب دنبه!
عباس عبدی، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۷:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی  

آخرین مصاحبه با شاه

+نوشته شده در شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی  

این مردم چه می‌خواهند؟

همیشه با تعجّب می‌پرسید این مردم چه می‌خواهند؟ مردم ایران از معدود ملل عقب افتادۀ جهان بودند که حتّی عادت به شست و شوی دست و صورت خود نداشتند و این پدرش رضاخان بود که مردم را به نظافت شخصی عادت داد.
تاريخ پهلوی ۲، ما شما را آدم كرديم، علی شجاعی صائين، صفحه ۳۸۲، برداشت آزاد
ملاقات دکتر صدیقی با شاه
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

حرف های مزخّرف زنان

از اسدالله علم نقل است که شاه گفت: سیّد ضیاءالدّین طباطبایی با همۀ حمقی که داشت یک حرف حساب می‌زد که انسان نباید شب با زنش در یک اتاق بخوابد. زیرا در رختخواب است که سر گله‌ها و حرف‌های مزخّرف باز می‌شود.
تاريخ پهلوی ۲، ما شما را آدم كرديم، علی شجاعی صائين، صفحه ۸۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی  

احضار ارواح در کاخ نیاوران

فریده قطبی می‌نویسد: شب‌ها به طور مرتب جلسات احضار ارواح در نیاوران برگزار می‌شد و محمدرضا با استفاده از چند احضار کنندۀ ارواح و مدیوم‌های نیرومند تلاش می‌کرد روح پدرش را احضار و از او کسب راهنمایی کند. فرح که یک بار در این جلسات شرکت کرده بود می‌گفت: محمدرضا توانست با ارواح چند تن از نخست وزیران سابق هم ارتباط بگیرد.
تاریخ پهلوی ۴، روزگار با ما چه کرد؟، ابراهیم حسن بیگی، صفحه ۲۹، برداشت آزاد
ارتباط با عالم مثال
ارتباط با ارواح، ناصر مکارم شیرازی
احضار ارواح علامه حسن‌زاده
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی  

مسئولیت بر اساس خریت

امیرحسین ربیعی می‌گوید: وارد اتاق که شدم سلام دادم، تعظیم کردم و دولا شدم. اجازه داد تا کفش براق ایتالیایی‌اش را ببوسم و بعد با لبخندی که بر لب داشت به من گفت قصد دارد مرا فرماندۀ نیروی هوایی کند. باور نمی‌کردم؛ اشک شادی در چشمم حلقه بست؛ دوباره به پایش افتادم. گفت: آیا می‌دانی در نیروی هوایی چند نفر از تو ارشدند؟ می‌دانستم هنوز دست کم پنج نفر از مربیان و استادان خودم در نیرو بودند، نام بردم. بعد پرسید می‌دانی چرا تو را انتخاب کرده‌ام؟ نمی‌دانستم. در چشمانم خیره شد و گفت: برای اینکه تو خرِ خوبی هستی!
تاریخ پهلوی ۳، کوروش قرن بیستم، علی شجاعی صائین، صفحه ۸۹، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی  

حساب‌های بانکی شاه

بسیاری از حساب‌های بانکی شاه در خارج از کشور به نام جعفر بهبهانیان بود و اگر می ‌خواست، می‌توانست این پول‌ها را به شاه برنگرداند اما دیناری در این اموال دخل و تصرف نکرد.
تاریخ پهلوی ۴، روزگار با ما چه کرد؟، ابراهیم حسن بیگی، صفحه ۳۶، برداشت آزاد
استخوان‌های رضاشاه
چمدان‌های شاه
شصت و دو میلیون دلار
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۲۲ ق.ظ توسط اشرفی  

استقبال از فرح

اسکندر دلدم: من در بازدید فرح از یک روستای چهارمحال بختیاری همراه فرح بودم، که ناگهان چشمش به ناخن‌های بلند و لاک‌زدۀ یکی دو تن از خانم‌هایی افتاد که لباس محلی به تن داشتند و چون با آن‌ها صحبت کرد متوجه شد هیچکدام لهجۀ محلی ندارند و جملگی همسران استاندار، فرماندار، بخشدار و مسئولین منطقه هستند که برای بازدید امروز لباس روستایی پوشیده و به استقبال فرح آمده‌اند.
تاریخ پهلوی ۳، کوروش قرن بیستم، علی شجاعی صائین، صفحه ۸۵، برداشت آزاد
استقبال مردم شهر انبار از امام علی
ملاقات دکتر صدیقی با شاه
شکار شاهانه
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی  

شاه که می گویند همین است؟

دخترم فرح تعریف می‌کرد: شاه در این مدت چنان لاغر شده بود که لباس بر تنش بند نمی‌شد و مرتب شلوارش پایین می‌آمد! عمر توریخوس که از قهرمانان مشت زنی سابق جهان بود و هیکل نخراشیده و نتراشیده‌ای داشت وقتی شاه را دید با بی‌ادبی گفت: «شاه، شاه که می‌گویند همین است؟
تاریخ پهلوی ۴، روزگار با ما چه کرد؟، ابراهیم حسن بیگی، صفحه ۹۰، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی  

اعتراض سردار فاخر به وحیدی

محمدعلی وحیدی، پس از این که لباس روحانیت را کنار گذاشت، به هنگام آغاز نطقش در مجلس دورۀ بیستم گفت: به نام خدا و شاهنشاه! سردار فاخر به او اعتراض کرد که اینجا خانۀ ملت است؛ کفر نگو! و او را مجبور به ترک تریبون کرد.
تاریخ پهلوی ۳، کوروش قرن بیستم، علی شجاعی صائین، صفحه ۸۲، برداشت آزاد
شاه حسین ولی
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی  

دستور می‌دهم ریشت را خشک بتراشند

شاه به آیت ا... بهبهانی پیغام داد، دستور می‌دهم ریشت را خشک بتراشند. او در جواب گفت: در زمان مرحوم مصدق وقتی قصد خارج شدن از کشور را داشتید، من به دربار آمدم و مانع رفتن شدم؛ طرفداران مصدق آن قدر آب دهن به صورتم انداختند که رطوبت آن هنوز باقی است.
تاريخ پهلوی ۲، ما شما را آدم كرديم، علی شجاعی صائين، صفحه ۵۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی