+نوشته شده در یکشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۹:۵ ب.ظ توسط اشرفی
وَ اِخْفِضْ لَهُمٰا جَنٰاحَ اَلذُّلِّ مِنَ اَلرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ اِرْحَمْهُمٰا كَمٰا رَبَّيٰانِي صَغِيراً (
اسراء ۲۴)
كلمه خفض جناح، كنايه از مبالغه در تواضع و خضوع زبانى و عملى است.
اگر ذل به معناى خوارى باشد، اين معنا از همان صحنهاى گرفته شده كه جوجه بال و پر خود را باز مىكند تا مهر و محبت مادر را تحريك نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد، و به همين جهت كلمه جناح را مقيد به ذلت كرده و فرمود: جَناحَ اَلذُّلِّ یعنی انسان بايد در معاشرت و گفتگوى با پدر و مادر طورى روبرو شود كه پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس كنند و بفهمند كه او خود را در برابر ايشان خوار مىدارد و نسبت به ايشان مهر و رحمت دارد. اگر ذل به معناى مطاوعه باشد از گستردن بال مرغان جوجه دار ماخوذ شده كه از در مهر و محبت بال خود را براى جوجههاى خود باز مىكنند و آنها را زير پر خود جمع میکنند تا از سرما و شكار شدن حفظ كنند. آنگاه دوران کودکی و ناتوانى فرزند را به يادش مىآورد تا از خدا بخواهد به آنها را رحم كند، همانطور که آنها رحم نموده و در كوچکی تربيت كردند.
ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۱۱۰، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۴ دی ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۷ دی ۱۳۹۸ ساعت ۷:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن/ز مسلمان و مجوسی و یهودی و نصارِی
با ظلومان و جهولان و منوعان و جزوعان/مهربان باش چو بر حمل امانت بگماری [
سروش]
ابتلا رنجی است کان رحم آورد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
گوسفندی از کلیمالله گریخت/پای موسی آبله شد نعل ریخت
در پی او تا به شب در جست و جو/وان رمه غایب شده از چشم او
گوسفند از ماندگی شد سست و ماند/پس کلیم الله گرد از وی فشاند
کف همی مالید بر پشت و سرش/مینواخت از مهر همچون مادرش
نیم ذره طیرگی و خشم نی/غیر مهر و رحم و آب چشم نی
گفت گیرم بر منت رحمی نبود/طبع تو بر خود چرا استم نمود
با ملایک گفت یزدان آن زمان/که نبوت را همی زیبد فلان [
مولوی]
دلسوزی از اثرات سلوک استلقد جائکم رسول من انفسکم
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
معروف کرخی با جمعی از یاران میرفت، جماعتی جوانان میآمدند و فساد میکردند تا به لب دجله رسيدند؛ ياران گفتند يا شيخ دعا کن تا حق تعالی اين جمله را غرق کند تا شومی ايشان از خلق منقطع شود. معروف گفت: دستها برداريد تا دعا کنم؛
پس گفت: الهی چنانکه در اين جهان عيش شان خوش دادی در آن جهان شان عيش خوش ده! اصحاب به تعجب بماندند. گفتند: خواجه ما سرّ اين دعا نیم دانيم! گفت: آنکس که با او میگويم میداند. آن جمع چون شيخ بديدند رباب شکستند و خمر ريختند و به دست و پای شيخ افتادند و توبه کردند.
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، برداشت آزاد [
اینجا]
میزبانی آیت الله بروجردی از پزشک یهودیگفت موسی من ندارم آن دهاندیو ددزاده اگر با تو ملکخو بنشیند
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
شما به جز علی(ع) هیچ فرماندۀ پیروز نظامی را سراغ ندارید که بر سر کشته های دشمن زار زار گریه کند و بگوید چرا جهنمی شدید؟ آیا صاحب چنین قلب مهربانی می تواند زیر سایۀ نخل های مدینه بنشیند خرما جعبه کند، بفروشد، با پولش زندگی راحتی برای زن و بچه اش درست کند و بگوید به من چه که مردم به جهنم می روند؟
انصاریان، اول ۱، محرم ۱۳۸۳، دهه اول، جلسه اول، برداشت آزاد
صفیه همسر من استجواب سلام پیغمبرنوح نهصد سال دعوت مینمود
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۹:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی