نکات

گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد

خاک صد ره بر سر اجزام باد [اینجا]
از محبت تلخ‌ها شیرین شود/ از محبت مس‌ها زرّین شود
از محبت دردها صافی شود/ از محبت دردها شافی شود
از محبت مرده زنده می‌کنند/ از محبت شاه بنده می‌کنند
فبما رحمة من اللّه لنت لهم
النار سوط یسوق اهل الله الی الله
در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن
+نوشته شده در یکشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۹:۵ ب.ظ توسط اشرفی  

و اخفض لهما جناح الذل

وَ اِخْفِضْ لَهُمٰا جَنٰاحَ اَلذُّلِّ مِنَ اَلرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ اِرْحَمْهُمٰا كَمٰا رَبَّيٰانِي صَغِيراً (اسراء ۲۴)
كلمه خفض جناح، كنايه از مبالغه در تواضع و خضوع زبانى و عملى است.
اگر ذل به معناى خوارى باشد، اين معنا از همان صحنه‌اى گرفته شده كه جوجه بال و پر خود را باز مى‌كند تا مهر و محبت مادر را تحريك نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد، و به همين جهت كلمه جناح را مقيد به ذلت كرده و فرمود: جَناحَ اَلذُّلِّ یعنی انسان بايد در معاشرت و گفتگوى با پدر و مادر طورى روبرو شود كه پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس كنند و بفهمند كه او خود را در برابر ايشان خوار مى‌دارد و نسبت به ايشان مهر و رحمت دارد. اگر ذل به معناى مطاوعه باشد از گستردن بال مرغان جوجه دار ماخوذ شده كه از در مهر و محبت بال خود را براى جوجه‌هاى خود باز مى‌كنند و آنها را زير پر خود جمع می‌کنند تا از سرما و شكار شدن حفظ كنند. آنگاه دوران کودکی و ناتوانى فرزند را به يادش مى‌آورد تا از خدا بخواهد به آنها را رحم كند، همانطور که آنها رحم نموده و در كوچکی تربيت كردند.
ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۱۳، صفحه ۱۱۰، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۴ دی ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی  

لعلک باخع نفسک

+نوشته شده در جمعه ۱۳ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی  

العتاب حياة المودّة

عنه عليه السلام: العِتابُ حَياةُ المَوَدّةِ
امام على(ع): گلايه كردن مايه حيات دوستى است
دوستانِ دوستان
عتاب علی (ع)
گویند به حشر گفت‌و‌گو خواهد بود
پیرمرد رفتم و امرد برگشتم
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
+نوشته شده در شنبه ۷ دی ۱۳۹۸ ساعت ۷:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی  

ابتلا رنجی است کان رحم آورد

احمقی رنجی است کان زخم آورد [مولوی]
در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی  

در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن

در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن/ز مسلمان و مجوسی و یهودی و نصارِی
با ظلومان و جهولان و منوعان و جزوعان/مهربان باش چو بر حمل امانت بگماری [سروش]
ابتلا رنجی است کان رحم آورد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی  

گوسفندی از کلیم‌الله گریخت

گوسفندی از کلیم‌الله گریخت/پای موسی آبله شد نعل ریخت
در پی او تا به شب در جست و جو/وان رمه غایب شده از چشم او
گوسفند از ماندگی شد سست و ماند/پس کلیم الله گرد از وی فشاند
کف همی‌ مالید بر پشت و سرش/می‌نواخت از مهر هم‌چون مادرش
نیم ذره طیرگی و خشم نی/غیر مهر و رحم و آب چشم نی
گفت گیرم بر منت رحمی نبود/طبع تو بر خود چرا استم نمود
با ملایک گفت یزدان آن زمان/که نبوت را همی‌ زیبد فلان [مولوی]
دلسوزی از اثرات سلوک است
لقد جائکم رسول من انفسکم
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۹ ق.ظ توسط اشرفی  

فبما رحمة من اللّه لنت لهم

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ... (آل عمران ۱۵۹)
ما مرغ خانگی را نمی‌کشیم
گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد
النار سوط یسوق اهل الله الی الله
در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن
+نوشته شده در دوشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۹ ق.ظ توسط اشرفی  

لقد جائکم رسول من انفسکم

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ (توبه ۱۲۸)
دلسوزی از اثرات سلوک است
فبما رحمة من الله لنت لهم
نوح نهصد سال دعوت می‌نمود
آیا امام می تواند بی تفاوت باشد؟
در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن
گوسفندی از کلیم‌الله گریخت
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی  

من لایرحم لایرحم

پیامبر اکرم(ص) امام حسن مجتبی(ع) را ‏بوسيد. أقرع بن حابس گفت: من ده پسر دارم هنوز یکی از آن‌ها را نبوسيده‏‌ام. فرمود: مَنْ لا يَرْحَمْ لا يُرْحَمْ...
وحی و نبوت، مرتضی مطهری، صفحه ۱۳۲، برداشت آزاد
من: برگرفته از مسند احمد، جلد۲ صفحه ۲۲۸
مسند احمد، نام کتاب ۲۴ جلدی احمدبن حنبل است که ۳۰/۰۰۰ حدیث دارد[اینجا]
قدرت امام حسن مجتبی(ع)
آیا صلح تحمیلی شکت است؟
ضرورت تحلیل سیاسی
لك التسع من الثُمن و بالكل تصرفت
وعده معاویه به جندة بن اشعث
تاریخ شهادت امام حسن مجتبی(ع)
شهادت امام حسن مجتبی(ع)
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی  

دعای معروف کرخی

معروف کرخی با جمعی از یاران می‌رفت، جماعتی جوانان می‌آمدند و فساد می‌کردند تا به لب دجله رسيدند؛ ياران گفتند يا شيخ دعا کن تا حق تعالی اين جمله را غرق کند تا شومی ايشان از خلق منقطع شود. معروف گفت: دستها برداريد تا دعا کنم؛
پس گفت: الهی چنانکه در اين جهان عيش شان خوش دادی در آن جهان شان عيش خوش ده! اصحاب به تعجب بماندند. گفتند: خواجه ما سرّ اين دعا نیم دانيم! گفت: آنکس که با او می‌گويم می‌داند. آن جمع چون شيخ بديدند رباب شکستند و خمر ريختند و به دست و پای شيخ افتادند و توبه کردند.
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، برداشت آزاد [اینجا]
میزبانی آیت الله بروجردی از پزشک یهودی
گفت موسی من ندارم آن دهان
دیو ددزاده اگر با تو ملک‌خو بنشیند
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی  

آیا امام می‌تواند بی تفاوت باشد؟

شما به جز علی(ع) هیچ فرماندۀ پیروز نظامی را سراغ ندارید که بر سر کشته های دشمن زار زار گریه کند و بگوید چرا جهنمی شدید؟ آیا صاحب چنین قلب مهربانی می تواند زیر سایۀ نخل های مدینه بنشیند خرما جعبه کند، بفروشد، با پولش زندگی راحتی برای زن و بچه اش درست کند و بگوید به من چه که مردم به جهنم می روند؟
انصاریان، اول ۱، محرم ۱۳۸۳، دهه اول، جلسه اول، برداشت آزاد
صفیه همسر من است
جواب سلام پیغمبر
نوح نهصد سال دعوت می‌نمود
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۹:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی