در تمام دهه عزادارى، حال حضرت حدّاد بسیار منقلب بود. چهرهاش سرخ و چشمانش درخشان؛ ولى حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمىشد؛ سراسر ابتهاج و مسرّت بود. میفرمود: چقدر مردم غافلند كه براى این شهید جانباخته غصّه میخورند و ماتم و اندوه بپا میدارند! روح مجرد، علامه طهرانی، صفحه ۷۸، برداشت آزاد [اینجا] شاید نتیجۀ عرفان صوفیانه باشد. امام سجاد ۲۴سال گریه کرد. جشن شهادت یا عزای شهادت؟
+نوشته شده در دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۵:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی به ایران آمدم، از مرحوم انصاری همدانی دستور میگرفتم؛ تا اینکه ایشان از دنیا رفتند. بعد از ارتحال معظمله، بین رفقا اختلاف شد که آیا به استاد نیاز هست یا نه؟ عدهای گفتند: نیاز نیست چون خود مرحوم انصاری هم استاد نداشت. اما من گفتم: ایشان استاد پیدا نکرد. اگر نیاز نبود چرا خودشان استاد بودند؟ روح مجرد، علامه تهرانی، صفحه ۴۰، برداشت آزاد [اینجا] [اینجا] خلوت ملاصدرای شیرازی هر که او بی سر بجنبد دم بود سیر و سلوک میرزا جواد همدانی
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۵:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
علامه مدت هفت سال در نجف ساکن بود. میفرماید: در حرم أمیرالمؤمنین(ع) مشغول زیارت بودیم، مرحوم حداد فرمودند: مثل اینكه حضرت ثواب زیارت شما را بازگشت به ایران و استفاده از محضر حضرت آیتالله حاج شیخ محمّد جواد انصارى همدانى قرار داده است. عرض كردم: در صورتى كه ایشان امر به توقّف در ایران بنمایند، دورى از شما مشكل است. فرمودند: نترس؛ هر كجاى عالم باشى ما با توایم. روح مجرد، علامه تهرانی، صفحه ۳۶، برداشت آزاد [اینجا] اتصال جسمی و روحی خداحافظی علامه تهرانی از سیدهاشم حداد
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۴:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی
اولین بار بود که میخواستم خدمت مرحوم سیدهاشم حداد مشرف شوم. در کربلا نشانی ایشان را گرفتم. گفتند: بیرون از شهر دکانی دارد و نعلبندی میکند. رفتم تا پیدایش کردم. در محوطهای حدود هزار متر، دکۀ کوچکی داشت و آهنگری میکرد. آهن گداخته را از کوره بیرون میآورد، روی سندان میگذاشت، چکش میزد، نعل درست میکرد و به پای ستوران میزد. سلام کردم و گفتم: آمدهام تا نعلی هم به پای من بزنید. انگشت سبابه را روی بینیاش گذاشت، یعنی هیس! چای ریخت و خوردم. شاگردش را برای کاری بازار فرستاد. گفت: این حرفها را نباید جلوی شاگردم بزنید. او از این مسائل بیبهره است. نشانی منزلشان را دادند و نماز ظهر خدمتشان رسیدم. روح مجرد، علامه تهرانی، صفحه ۲۶، برداشت آزاد [اینجا] خلوت از اغیار باید نی ز یار
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
زمانی که قم بودم از محضر علامه طباطبایی بهرهمند میشدم. ایشان گاهی از سیدهاشم حداد نام میبردند. میفرمودند: در كربلا سكونت دارد و مرحوم قاضى هر وقت به كربلا مشرّف مىشوند، منزل ایشان سکونت دارند. این بود تا خداوند توفیق تشرّف به نجف اشرف را به من مرحمت فرمود و محضر مرحوم حداد رسیدم. مرحوم قاضى خیلى به ایشان عنایت داشت. او را به رفقاى سلوكى معرّفى نمىكرد، مبادا رفقا مزاحم او شوند. ایشان تنها شاگردى است كه در زمان حیات مرحوم قاضى موت اختیارى داشت. بعضى اوقات ساعات موت او تا پنج و شش ساعت طول مىكشید. روح مجرد، علامه تهرانی، صفحه ۱۱، برداشت آزاد [اینجا] سیدهاشم موسوى حداد هدیه امام خمینی به حداد
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۴:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی
ای نور مطلق! و اى روح مجرّد! اى حَدّاد! وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (مریم ۳۳) روح مجرد، علامه تهرانی، صفحه ۳، برداشت آزاد [اینجا] روح مجرد را علامه طهرانی در بارۀ سیدهاشم حداد نوشت. نور مجرد را سیدمحمدصادق حسینی طهرانی در بارۀ والدش علامه نوشت. نور مجرد مهر تابان
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۴:۰ ق.ظ توسط اشرفی
سیدهاشم حداد استاد سلوک و عرفان علامه حسینی تهرانی بود. علامه میفرمایند. هر وقت از ايشان خداحافظی میكردم تا کاظمین بروم و از آنجا ايران بیایم، سيمايشان برافروخته میشد و حالشان منقلب میگردید. رفقا میگفتند: پس از رفتن تو، ايشان تا يك هفته در فراش میافتد. قدرت حركت ندارد. كسی را نمیپذيرد. با کسی صحبت نمیکند. خُلق و حال ندارد. توان غذا خوردن ندارد. عائلۀ ایشان فقط مایعات برایشان میبرند. خودشان هم میفرمودند: كسی به سراغ من نيايد. مرا به همين حال واگذاريد! روی اين جهت بود كه ما با رفقا و عائلۀ ايشان قرار گذاشته بوديم بدون خداحافظی از خدمتشان مرخّص شويم. روزی از روزها كه حقير به حرم مطهّر مشرّف میشدم، بدون برگشت به منزل، به كاظمين میآمدم. روح مجرد، علامه حسینی تهرانی، صفحه ۶۵۰، برداشت آزاد [اینجا] سیدهاشم موسوى حداد
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
چنان بود که سجاده از زیر پایش کشیدند و او را تهدید به قتل کردند. ظاهراً علاقۀ وی به ابن عربی و مولوی و دلبستگی و مراودۀ یکی از صوفیان نجف (بهار علیشاه) با قاضی، موجب بروز این مخالفتها و وارد کردن اتهام تصوف به قاضی شده بود. [اینجا] شهید دستغیب، آیت الله خویی و آیت الله بهجت از شاگردان او هستند.
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۲ ق.ظ توسط اشرفی