+نوشته شده در جمعه ۱۱ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۱۴ ق.ظ توسط اشرفی
و ما بحوال قوۀ الهی در این روزگار حبیبی جز خدا و انیسی جز او نداریم. اگرچه بعضی از احبۀ ظاهری هستند ولی خلوت با خدا و انس با او لذّت دیگری دهد و وجد و طرب دیگری از او حاصل شود. پسر جان! گوشۀ خلوتی انتخاب کن و از خلق کناره بگیر که صحبتِ خلق حجاب اکبر است و بعد مشاهده جمال و جلال كن و اِشراقات و جلوات او را مطالعه بنما!
حجت هاشمی خراسانی، شرح صد و ده کلمه از امیرالمؤمنین، کلمه ۵۰، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۳:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی
ثُمَّ، حرف عطف است که برای ترتیب و تراخی میآید.
والفاءُ للترتیب بالاتصال/و ثم للترتیب بالانفصال
مثل قول خدای متعال که فرمود: خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا
حوا از استخوان دنده چپ آدم آفریده شد! از این رو دندۀ طرف چپ شما نیمه است! و چون زن را از دندۀ کج و چپ آفریدند، باید با او به کجی رفتار کرد که اگر بخواهید او را راست کنید میشکند. زن وفا ندارد. مثل عقرب نیش میزند و مثل مار میگزد. اگر عمرش زیاد شود که افعی و اژدها میشود.
زن و اژدها هر دو در خاک باد/جهان پاک از این هر دو ناپاک باد
زن چون چپ است و چپ پسند، از حرف راست اعراض دارد. به همین دلیل نواقص العقول را منکر است. البته اگر زنی تصدیق این گفتار کرد، کمی شعور دارد! آدم راست است و حوا چپ! آدم راست قامت است چون خجالت ندارد زن خمیده قامت است چون خجالت دارد! و ما دیگر زن را بیش از این رسوا نمیکنیم!
میگویند اگر زن بد بود چرا خداوند به پیامبر دختر داد؟ شما را با آن دختر چه مناسبت؟ آن غذایش، آن لباسش، آن انفاق و عبادت و چشم بستن از نابینایش! آن از خانه بیرون نرفتنش با اینکه خانهاش متصل به مسجد بود و شما پاچه برمال و کوچه برو!
مُهدَی الأَریب؛ شرح باب اول مغنی، جلد ۲، صفحه ۵۳۹، برداشت آزاد [
مغنی]
زن در بیان ملاصدراچو زن راه بازار گیرد بزناگر زن ندارد سوی مرد گوش
+نوشته شده در دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۷:۴۸ ب.ظ توسط اشرفی
علمای عصر ما به استاد فقیه سبزواری که مردی عاقل و دانشور و فعال و مهربان به خلق بود آنقدر حسد بردند و اذیت کردند که وصیت کرد شبانه دفنم کنید تا این مردم در تشییع جنازهام حاضر نشوند.
حجت هاشمی خراسانی، شرح صد و ده کلمه، صفحه ۱۰۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۶:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی
قال علی(ع): الحمق داء لایداوی [
اینجا]
وصف حمق، احمق است و معمّای یا احمق الناس، مرکب از منادای مرخّم و فعل امر است.
حجت هاشمی خراسانی، شرح صد و ده کلمه، صفحه ۳۷، برداشت آزاد
قلب احمق پشت زبان اوست
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۴:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
بعضی از اذکار و تعقیباتی که خود در شبانه روز انجام میدهم، آن مقدار که اجازه دارم و برای سالک مفید و برای زاهد لازم است، به رشتۀ تحریر درمیآورم گرچه عمل به این مقدار از عهدۀ همه برنمیآید.
چنین عمل، عمل رهروان چالاک است/تو نازنین جهانی کجا توانی کرد [
مولوی]
دوازده امامِ حکیم خواجه نصیر
و مناقب محیالدّین
و اذکار حجت
حجت هاشمی خراسانی، صفحه ۴، برداشت آزاد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
+نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۸:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی
چون ما، مردِ کار و درد در این زمان بسیار اندک است. جز یکی نادرة الاعصار و جوهرة الامصار، حکیم الهی و مرد غیرمتناهی آقای حسنزاده آملی است که او را من میشناسم و مرا او میشناسد و هر دو مجهول القدر و از نوادر آخرالزمان!
مرد هشیار در این عصر کم است/ور یکی هست بدین متهم است [
سنایی غزنوی]
دوازده امامِ حکیم خواجه نصیر
و مناقب محیالدّین
و اذکار حجت
حجت هاشمی خراسانی، صفحه ۶۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۳:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی
محیالدّین عربی، متوفای ۶۳۸ هجری قمری در دمشق مدفون است. بعضی او را اوحدالموحّدین و برخی او را اکفرالکافرین نامیدهاند. ما میگوییم اگر عمداْ خلاف قرآن و اهلبیت سخن گفته است از او بیزاریم و اگر سهواْ خطایی کرده نمیشود او را لعن کرد. مؤلف به زیارت او فراوان رفتهام اما بعضی از خریّت ما را مذمت میکنند.
دوازده امامِ حکیم خواجه نصیر
و مناقب محیالدّین
و اذکار حجت
حجت هاشمی خراسانی، صفحه ۲۸، برداشت آزاد
محی الدین عربی در بیان مرتضی مطهریمحی الدین عربی در بیان امام خمینیسخن غزّالی در لعن بر یزید
+نوشته شده در یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در شنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در جمعه ۱۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۴:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی
قامت رشید، سبک بار و سبک پر، صورت کشیده، دیده میشی، بینی اشم چون حضرت امام سجّاد که فرزدق در قصیدهاش گوید: "فی عرنینه شمم" واسطه بین لاغر و سمین
دیوان حجّت، صفحه ۲، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۸:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی
استادی بود ۱۱۵ساله که میگفت: من مردی ندیدهام. مؤلف را جدی بود ۹۰ ساله که میگفت: من نیم مرد ندیدهام و ما خود که در قرن چهاردهم هجری هستیم، مردی ندیدهایم و یاری برنگزیدهایم. البته هست ولی اندک است و در زاویۀ عزلت! و ما مؤلف، قریب چهل سال است که مشغول تدریس هستیم. شاید سالی ۳۰۰ شاگرد مرا بوده و اکنون با اینکه مشغول تدریسیم، در سال ۴ نفر به خبرگیری از من نیایند، چون حاجت ندارند.
حجت هاشمی خراسانی، شرح صد و ده کلمه از امیرالمؤمنین، صفحات ۹۸ تا ۱۴۲، برداشت آزاد
من: از معظمله پرسیدم؛ آنچه فرمودید، شکایت بود؟ فرمودند: حکایت!
شهریارا غزلم خوانده غزالی وحشی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۱۴ ق.ظ توسط اشرفی
به مرحوم میرزا عبدالجواد نیشابوری ادیب اول و به مرحوم محمدتقی نیشابوری ادیب ثانی میگفتند. بعد از درگذشت ادیب اول، هنوز هم بعضی به مرحوم محمدتقی نیشابوری ادیب ثانی میگفتند. ایشان فرمودند: ادیب اول که رفت قید ثانی هم رفت.
حجت هاشمی خراسانی، شافیه، صفحه ۱۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۳۱ ق.ظ توسط اشرفی
آیت الله حجت هاشمی خراسانی کتابی دارد به نام «شافیه» که شرح بر «حاشیه ملاعبدالله» در علم منطق است. معظمله در نخستین صفحات کتاب میفرمایند: اولین کسی که علم منطق را تدوین نه تحدیث کرد ارسطو بود که به امر ذوالقرنین در زمان قبل از میلاد حضرت مسیح(ع) بود، از این رو ارسطو را معلم اول قبل از اسلام و علم منطق را میراث ذوالقرنین نامیدند. صاحب شافیه در جواب جماعتی که گفتهاند: «من تمنطق فقد تزندق» فرموده است اینان کسانی هستند که حوصلۀ فکر و تأمل و رنج و زحمت را ندارند. میفرمایند: معلم ثانی ابونصر فارابی بود که علم منطق را رئیس علوم میداند، چون حکمش بر علوم دیگر نافذ است و شیخ الرئیس ابوعلی سینا آن را خادم العلوم میداند، چون وسیلهای برای فهم علوم است و ملاسعد تفتازانی صاحب کتاب تهذیب و صاحب متن حاشیه ملاعبدالله، منطق را از مقدمات اجتهاد میداند.
ارسطو چگونه شاگرد افلاطون شد؟
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی
شیخ بهایی با جماعتی به گورستان رفت. چون نشستند، گفت: آنچه من شنیدم شما نیز شنیدید؟ گفتند: ما چیزی نشنیدیم؛ تو چه شنیدی؟ شیخ در جواب چیزی نگفت. چون به منزل برگشت، درِ آمد و شد به روی خود بست، از منزل خارج نشد، تا آنکه از جهان درگذشت.
حجت هاشمی خراسانی، فرائد حجتیه، شرح فوائد صمدیه، صفحه ۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۴۸ ب.ظ توسط اشرفی