نکات

بهشت زیر پای مادر است؟

مادر جان!
زير پای تو آرزوهایی بود که از آن گذشتی به خاطر من! [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۱۳ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۹:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی  

آب می‌جویم ولیکن در سراب

+نوشته شده در یکشنبه ۴ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۳:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی  

درد دلی با دوست

+نوشته شده در سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی  

محمدعلی آهنگران در مدح پدر

سلام من به تو ای نوح آسمانی من/ تویی که پیر شدی در پی جوانی من
تو بازماندۀ عصر هزار دستانی/ شراب کهنۀ بزم سیاه مستانی
من و تو اهل جنوبیم، جنگ را دیده‌ایم/ به یک قطار سواریم، سنگ را دیده‌ایم
فراقِ یار تو را پیر کرد ای پدرم/ تو را حسین نمک‌گیر کرد ای پدرم [اینجا]
صادق آهنگران در ذم فرزند
+نوشته شده در سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی  

صادق آهنگران در ذم فرزند

اشاره کن به من ای نوح آسمانی من
ببین چه‌ها کند این شور جانفشانی من
ببین چگونه دهم سر، پسر که چیزی نیست
به راه دوست تمام جهان پشیزی نیست
محمدعلی آهنگران در مدح پدر
+نوشته شده در سه شنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی  

درد دلی با دوست

محمدعلی آهنگران [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۴:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی  

یاد آن روزی که در خمپاره‌ها

جمع می‌کردیم پاره پاره‌ها [آهنگران]
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۸:۵۲ ب.ظ توسط اشرفی  

کریمان گرچه ستارالعیوبند

+نوشته شده در پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۷:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی  

من امشب خبر می‌کنم درد را

+نوشته شده در چهارشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۶:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی  

آب می‌جویم ولیکن در سراب

آب می‌جویم ولیکن در سراب/کوفه‌بازار است این شهر خراب
ای خداوندان مُلک عافیت/والیان مسند اشرافیت
من یقین دارم مسلمان نیستید/چون ولی را تحت فرمان نیستید
من در این آشفته بازار شما/پرده برمی‌دارم از کار شما
نصرت حق را چو باور داشتم/با علی دست از دهان برداشتم
آه از تزویر خلق دلق‌پوش/مردم گندم‌نمای جوفروش
آه از این گرگ‌های میش‌خوار/وین همه مستغنی درویش‌خوار [آهنگران]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۴:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی  

یاد دارم روزگار پیش را

یاد دارم روزگار پیش را/مردم نزدیک دوراندیش را
هر که بارش بیش سر در پیش داشت/یک گلیم کهنه ده درویش داشت
شیوۀ همسایگی در پیش بود/نوش در کام همه بی‌نیش بود
حرص مردم را اسیر خویش کرد/خلق را یکباره نادرویش کرد
موج‌های خستۀ سر درگمی/پس چه شد حال و هوای مردمی [آهنگران]
گفتمش ای رسول جان!
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۴:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

ذوق و شوق نینوا کرده دلم

ذوق و شوق نینوا کرده دلم/چون هوای کربلا کرده دلم
بود سنگر بهترین مأوای من/آه جبهه کو برادرهای من
 سنگر خوب و قشنگی داشتیم/روی دوش خود تفنگی داشتیم
جنگ ما را لایق خود کرده بود/جبهه ما را عاشق خود کرده بود
سرزمین نینوا یادش بخیر/کربلای جبهه‌ها یادش بخیر [آهنگران]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۴:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی  

کجا رفت تأثیر سوز دعا؟

کجا رفت تأثیر سوز دعا؟/کجایند مردان بی‌ادّعا؟
کجایند شور‌آفرینان عشق؟/علمدار مردان میدان عشق
کجایند مستان جام الست؟/دلیران عاشق شهیدان مست [آهنگران]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۴:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی  

شب است و سكوت است و ماه است و من

شب است و سكوت است و ماه است و من/فغان و غم و اشك و آه است و من
شب و خلوت و بغض نشكفته‌ام/شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام
شب و آخرین سوز مستانه‌ام/شب و های های غریبانه‌ام [آهنگران]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۲:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی  

این دو روز عمر مولایی شویم

این دو روز عمر مولایی شویم/مرغ اما مرغ دریایی شویم
مرغ دریایی به دریا می‌رود/موج برخیزد به بالا می‌رود
لیک مرغ خانگی در خانه است/روز و شب در بند مشتی دانه است
تا به کی در بند آب و دانه‌ای/غافل از قصاب صاحب‌خانه‌ای [آهنگران]
گر سیل عالم پر شود
مرغ تنبل
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۷ ق.ظ توسط اشرفی  

جان مولا حرف حق را گوش کن

جان مولا حرف حق را گوش کن/شمع بیت المال را خاموش کن
این تجمل‌ها که بر خوان شماست/زنگ مرگ و قاتل جان شماست [آهنگران]
دعاک الی مأدبة فأسرعت الیها
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی  

شهادت نردبان آسمان بود

مرا پایی به دست نردبان بود/مرا دستی به بام آسمان بود
تو بالا رفته‌ای من در زمینم/برادر روسیاهم شرمگینم...
چه درد است این که در فصل اقاقی/به روی عاشقان در بسته ساقی
بر این در وای من قفلی لجوج است/بجوش ای اشک هنگام خروج است
در میخانه را گیرم که بستند/کلیدش را چرا یا رب شکستند [آهنگران]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۹:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی  

سبک‌باران خرامیدند و رفتند

سبک‌باران خرامیدند و رفتند/مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظه‌ای تمکین نکردند/ترحم بر من مسکین نکردند
سواران از سر نعشم گذشتند/فغان‌ها کردم اما برنگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من/رفیقان این چه سودا بود با من
رفیقان رسم هم‌دردی کجا رفت/جوان‌مردان جوان‌مردی کجا رفت
مرا این پشت مگذارید بی‌پا/گناهم چیست پایم بود در خاک
اگر دیر آمدم مجروح بودم/اسیر قبض و بست روح بودم
در باغ شهادت را نبندید/به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند/مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم/دعا کردند سرگردان بمانم [آهنگران]
فاستبقوا الخَيراتِ
+نوشته شده در سه شنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۸:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی  

خموشید و آتش به جان می‌زنید

هلا دین‌فروشان دنیاپرست/سکوت شما پشت ما را شکست
خموشید و آتش به جان می‌زنید/زبونيد و زخم زبان می‌زنيد
کنون صبر باید بر این داغ‌ها/که پر گل شود کوچه‌ها باغ‌ها [آهنگران]
گزارش شریح از هانى
جراحات السنان لها التیام
ان تستغفر لهم سبعین مرّة
زخم زبان به امام حسن در مجلس معاویه
+نوشته شده در جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی  

بنال ای مرغ شب امشب

در دقیقۀ ۰۹:۰۸ می‌خواند: متاب ای ماه دیگر تو ز بعد ماه تابانم [اینجا]
دوباره می‌خواند: بتاب ای مه که ماه من سفر کرد [اینجا]
و این از خصوصیات شعر است.
+نوشته شده در جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۳:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی  

زخم دیدیم و پی مرهم شدیم

ما به بزم عشق نامحرم شدیم
تشنیع زدن
+نوشته شده در سه شنبه ۱ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۵:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی  

شغالان شیران را سر بریدند

کبوتربچگان را پر بریدند [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲ ساعت ۱:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی  

علی نور بصرم

علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
تو بودی مونس جان حسین را روح روان/سر خونین تو را بابا چگونه من نگرم
علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
کدامین سنگین دل درآوردت از پا/به قلب خونینم نهاده داغت را
شدم سیر ای بابا از این دار دنیا/که داغ مرگت سوخت عزیز جان جگرم
علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
به یاد پیغمبر که می‌دیدم رویت/دلم بودی شادان ز خلق نیکویت
سکون قلبم بود ز زور و بازویت/جهان بی تو تاریک بود اندر نظرم
علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
سر و رویت بوسم که گردیده خونین/جمال زیبایت ز خون گشته رنگین
نهم رو بر رویت دلم یابد تسکین/غروبت بود زود ای ستاره‌ی سحرم
علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
ز دستم افسوس ای گل زیبا رفتی/عزیزم لب تشنه از این دنیا رفتی
پر کشیدی از تن سوی طوبی رفتی/تو رفتی من از پی عازم این سفرم
علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
فغان از آن لحظه که از قتل اکبر/با خبر شد زینب از این غم زد بر سر
بیامد بالین شبیه پیغمبر/غروبت بود زود ای ستاره‌ی سحرم
علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
به خیمه برگرداند برادر خواهر را/صدا زد یاران را علی اکبر را
بیایید تا خیمه برید این پیکر را/ندارم من قوت که تنهایش ببرم
علی نور بصرم نهال نوثمرم/چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم [آهنگران]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی  

لحظه‌ای فرما درنگ

عملیات والفجر مقدماتی در بهمن‌ ۱۳۶۱ انجام شد.
آهنگران قبل از عمیات نوحۀ لحظه‌ای فرما درنگ را خواند.
اولین اعزام به جبهه


برچسب‌ها: پادکست

+نوشته شده در شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۹ ق.ظ توسط اشرفی  

بابا قربان نعش بی سرت

بابا قربان نعش بی سرت/ عریان افتاده در خون پیکرت
برخیز از جا عزیز فاطمه/بنگر حال سکینه دخترت
بابا قربان نعش بی سرت/ عریان افتاده در خون پیکرت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
جسمت صدپاره از تیغ و سنان/گریان از سوگ تو هفت آسمان
جبریل در ماتمت بر سر زنان/ خنجر بنهاده کی بر حنجرت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
فیض انوار رب العالمین/سرو بستان ختم المرسلین
از چه غلطان به خونی بر زمین/محزون شد قلب زینب خواهرت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
بعد از قتل تو ای جان پدر/گردید اهل و عیالت دربدر
آتش در خیمه گاهت شعله ور/غارت رفته حریم اطهرت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
کردند این کوفیان بی حیا/ظلمی بی حد به آل مصطفی
کندند با گوشواره گوش ما/بی کس اطفال نیکو منظرت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
برخیز ای زیب آغوش رسول/بنگر ای مونس جان بتول
حال دردانه‌انت بین و ملول/زد شمر سیلی به روی دخترت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
بوسم زخم و جراحان تنت/بنشان بابا مرا بر دامنت
دستان حایل کنم بر گردنت/زد شمر سیلی به روی دخترت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
می کش دست نوازش بر سرم/شاید یابد تسلا خاطرم
تا کی غلطان به خونت بنگرم/هستم بابا سکینه دخترت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
گشتند یاران و انصارت شهید/عون و فضل و علمدارت شهید
جمع جند وفادارت شهید/بابا کو اصغر و کو اکبرت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت
فریاد از ظلم و جور اشقیا/تشنه لب در زمین کربلا
از چه کردند شهیدت یا ابا/رخشان بر نیزه رأس انورت
بابا قربان نعش بی سرت/عریان افتاده در خون پیکرت


+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی  

بادهای هرزه در دشت و دمن پیچیده‌اند

بادهای هرزه در دشت و دمن پیچیده‌اند/خار و خس خود را به دامان چمن پیچیده‌اند
خواستم دروازۀ باغ فدک را وا کنم/دیدم اما باغبان را با رَسَن پیچیده‌اند
عندلیبان ناله در کنج قفس سر می‌دهند/باغ را در زوزۀ زاغ و زغن پیچیده‌اند
علی جان کوفیان غیرت ندارند/که فرمان تو را گردن گذارند
علی جان کوفیان خفت پذیرند/که دامان بلندت را نگیرند
علی جان کوفیان با کیاست/جدا کردند دین را از سیاست
به نام دین سرِ دین را شکستند/دو بال مرغ آئین را شکستند
به پیشانی اگر چه پینه دارند/ز فرزند تو در دل کینه دارند
چو بنچاق فدک را پاره کردند/غزالانِ تو را آواره کردند
شغالان، شیرها را سر بریدند/کبوتر بچّه‌گان را پر بریدند [آهنگران]
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی