این ماه دوازده نفر از آزادگان به رحمت خدا رفتند. به علی گفتم اگر ممکن بود کنار پدر و مادر دفنم کند. [اینجا] السَّلامُ علَيكُم يا أهلَ القُبُورِ ... نماز پدر برای فرزند
+نوشته شده در شنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۳:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی
پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست آنک میترسی ز مرگ اندر فرار آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار [مولوی] وجودی که به ظلمت دنیا عادت کرده از نور مرگ میترسد. مانند موش کوری که از نور میترسد. چون مرگ رسد چرا هراسم؟ اذیتم نکن حسینعلی
وقتی انسان آب را میچشد، آب در انسان حل میشود و از بین میرود. همینطور وقتی مرگ را میچشد، مرگ از بین میرود. ما باید مرگ را برای یک بار بچشیم و بمیرانیم تا در بهشت زنده بمانیم. لايذوقون فيها الموت الا الموتة الاولى (دخان ۵۶) جوادی آملی، یاد معاد، صفحۀ ۲۵۶، برداشت آزاد [اینجا] مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
+نوشته شده در جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۲:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
هنگام مرگ، علایق مؤمن از يادش میرود. مسافری که يادش نباشد زن دارد، بچه دارد، مال دارد، نگران نيست. اين فراموشی از بهترين نعمتهای خداوند است. جوادی آملی، درس اخلاق، ۱۳۹۱/۰۷/۲۷، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۲۵ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
آقایان! داریم خداحافظی میکنیم. معلوم نیست دوباره همدیگر را ببینیم یا نه؛ چه میدانیم؟ ای بسا به شما خبر بدهند حسن زاده مسافرت کرد. به من خبر بدهند جنابعالی مسافرت کردید. آه و ناله ندارد. اینجا باشیم برای چه؟ اینجا دار خلوص نیست. دار حرکت است. اگر اینجا بمانیم رشد نمیکنیم. به کمال نمیرسیم. [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی
در نظر بگیرید دوتا بچۀ دوقلو در رحم مادر قرار دارند. وقتی یکی بهدنیا بیاید، دیگری بیتابی میکند که داداشم مُرد! اما بچهای که به دنیا آمده میگوید تو هم بیرون بیا تا باغ در باغ بینی و جان در جان! ما از رحم مادر به رحم دنیا آمدهایم تا بمیریم و به عالم جاوید برویم. [اینجا] که آنجا باغ در باغست و خوان در خوان و وا در وا
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱:۹ ق.ظ توسط اشرفی
در کنار توکل، توسل به اسباب ظاهری توصیه شده است. چون علل ظاهری با توحید افعالی سازگار است و تأثیر آن در دایرۀ قدرت خداوند است. عربی وارد مسجد شد. پیغمبر پرسید شترت را بستی؟ عرض کرد: نه؛ به خدا توکل کردم. حضرت فرمود: ببند و توکل کن! اِعْقِلْهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اَللَّهِ گفت پیغمبر به آواز بلند/ با توکل زانوی اشتر ببند [مولوی]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۲ ق.ظ توسط اشرفی
سالها با مرحوم حمید رفیق بودم. حمید دختری داشت به نام سما که جوانمرگ شد. بعد از آن کار حمید گریه کردن بود. آن روز که دیدمش، گفت دعا کن بمیرم! گفتم طاقت بیار! دیشب که تماس گرفتم، خانماش گوشی را برداشت. پرسیدم آقا کجا تشریف دارند؟ گفت خدا رحمتش کند! باور نمیکردم. به سرعت خودم را به منزل مرحوم رساندم. بله؛ قلب حمید ایستاده بود و او را در بهشت رضا کنار دخترش دفن کرده بودند. امروز رفتیم بهشت رضا؛ خانواده داغدار بود. دختر جوان دیگرش قبر بابا را بغل کرده بود و بلند گریه میکرد. من طاقت نیاوردم. جلو رفتم؛ گفتم دخترجان گریه نکن؛ زندگی همین است. امروز تو بر سر قبر پدر گریه میکنی، فردا دختر من بر سر قبرم گریه میکند. مرحوم پدر بسیار خانواده دوست بود. وقتی خواهرت سما جوانمرگ شد، پدر مرتب گریه میکرد. شاید هم سما او را به اینجا کشاند. اولادنا اکبادنا! بلوک ۴۶، ردیف ۱۰، قبر ۱۸ [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۷:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی
سی سال است که مرحوم پدرم فوت کرده و من هیچوقت سر قبر او نرفتم. یک بار مرحوم پدر را به خاک سپردیم و آن روح جاودانه همیشه با ما هست. قبر امام رضا کجاست که میخواهید زیارتش کنید؟ گفتند: فی قلوب من والاه قبره قبرش در دل کسی است که او را دوست دارد. ببینید چه کسی امام رضا را دوست دارد، او را زیارت کنید. هیچ چیز هم بهتر از زیارت یک ولیّ نیست. کسی که عاشق مرحوم پدر است، باید ببیند چه کسی به او نزدیکتر است برود او را زیارت کند. [اینجا] ۱- فوت نیست و وفات است. ۲- زیارت اهل قبور برای مردم مرگآگاهی و برای مرگآگاه حفظ شعائر است. قبورنا قلوب من والانا زیارت ادیب نیشابوری زیارت مزار بزرگان مغرب زمین هر که خواهد همنشینی با خدا عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
+نوشته شده در دوشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۴:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی
وقتی خدمت امام رسیدیم، پس از تعارفات متعارف، مجلس چند دقیقهای در حالت سکوت گذشت. امام داستانی را برای ما نقل فرمودند که در زمان قدیم در منطقهای بیماری وبا اتفاق افتاد؛ مردم گروه گروه میمردند، جنازهها روی زمین مانده بود و منظرۀ وحشتناکی به وجود آمده بود. عالِمِ آن منطقه دستور داد همه جمع شدند؛ برای آنها سخنرانی کرد و گفت: مردم! چیزی واقع نشده، این همان مرگی است که هر روز در دنیا هزاران نفر میمیرند؛ منتها در اینجا تقارب آجال شده، به جای اینکه یکی یکی بمیرند، یکجا میمیرند. این که ترس ندارد. مردم روحیه گرفتند و بیماری بر طرف شد. [اینجا] [اینجا] آجال در کشف المراد استعجال به عذاب
+نوشته شده در شنبه ۷ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی
نفَسهای انسان، گامهایی است که به سوی مرگ برمیدارد. حضرت علی (ع) سخنانی از این دست که همینگونه مالامال از مرگآگاهی باشد بسیار دارد. مرگآگاهی، کیفیّت حضور اولیاء خدا را در دنیا بیان میدارد؛ تا آنجا که هر که مقرّبتر است مرگآگاهتر است. و بر این قیاس باید چنین گفت که حضور علی (ع) در عالم، عین مرگآگاهی است. مرگآگاهی، یعنی انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد. مردمان این روزگار سخت از مرگ میترسند و بنابراین شنیدن این سخنان برایشان دشوار است. امّا حقیقت آن است که زندگ انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا! پیش از ما میلیاردها نفر بر کرۀ زمین زیستند و پس از ما نیز! اگر مولا علی (ع) میفرماید: "والله ابن ابی طالب با مرگ انسی آن چنان دارد که طفلی به پستان مادرش" این انس که مولای ما از آن سخن میگوید، چیزی فراتر از مرگآگاهی است؛ طلب مرگ است. طلب مرگ، نه همچون پایانی بر زندگی؛ مرگ پایان زندگی نیست؛ مرگ آغاز حیاتی دیگر است. حیاتی که دیگر با فنا و مرگ در آمیخته نیست. حیاتی بی مرگ و مطلق! زندگی این عالم در میان دو عدم معنا میگیرد. عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است. روشناییهایش با تاریکی، شادیهایش با رنج، خندههایش با گریه، پیروزیهایش با شکست، زیباییهایش با زشتی، جوانیاش با پیری و بالاخره وجودش با عدم! حقیقتِ این عالم فنا است و انسان را نه برای فنا، که برای بقا آفریدهاند: "خُلِقْتُم لِلْبَقاءِ لا لِلْفَناءِ" "وَ أَسْمِعُوا دَعْوَةَ الْمَوْتِ آذَانَکمْ قَبْلَ أَنْ یُدْعَی بِکمْ" دعوت مرگ را به گوش بگیرید، پیش از آنکه مرگ شما را فرا خواند. و همۀ این سخنان از سر مرگآکاهی است و راستش لذّت زندگی مرگآگاهانه را جز اولیای خدا کس نمیداند. این لذّتی نیست که به هر کس عطا کنند. تنگنظری است اگر به مقتضای تفکّر رایج به این سخنان پشت کنیم و بگوییم: تا کجا از مرگ میگویید؟ کمی هم در وصف زندگی بسرایید! دل بستن در دنیا، دل بستن در فناست و مرگ بر ما سایه افکنده است. این علی است که چنین میفرماید. همان که راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میشناسد. سخنان او سرودههایی شاد و مفرِّح در وصف زندگی است. آن زندگیای که با زهر فنا و مرگ در نیامیخته است؛ منتهی غفلتزدگان بیشتر میپسندند که با غفلت از مرگ، به سراب شادیهای آمیخته با غصّه دل خوش کنند. بگذار چنین باشد. اما اگر اولیای خدا در جستجوی فنای فیالله هستند، بقای حقیقی را طلب کردهاند. بودنی را که از دسترسِ مرگ و فنا و رنج و غصه و شکست دور باشد. به سخن علی (ع) گوش بسپاریم: دلهایتان را از دنیا بیرون کنید، پیش از آنکه بدنهای شما را از آن بیرون ببرند. [اینجا] أخرِجوا مِنَ الدُّنيا قُلوبَكُم مِن قَبلِ أن تَخرُجَ مِنها أبدانُكُم
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی
مرگ فوت نیست، وفات است. تفسير و برداشت ناروا از بعضی مسائل دينی، عامل گريز از دين است؛ مثلاً عدّهای با مخدّر دانستن مرگ و ياد مرگ میگويند: ياد مرگ و زيارت قبور اموات، انسان را از كار و زندگی بازمیدارد؛ در حالی كه اينگونه دستورهای دينی از بهترين راههای فعّال كردن انسان است؛ چون مرگ به معنای نابود شدن نيست؛ بلكه مرگ، هجرت و انتقال از عالمی محدود به جهان وسيعتر است. از اين رو، در تعابير دينی از مرگ به توفّی و وفات ياد شده است؛ نه فوت! فوت يعنی از دست رفتن، ولی توفّی به معنای دريافت كامل است. انسانی كه اينچنين بينديشد، به كوشش صحيح وادار میشود؛ زيرا پس از مرگ، نخستين سؤال از انسان اين است كه عمر خود را در چه مسيری صرف كردهای؟ آیت الله جوادی آملی، دین شناسی، صفحه ۵۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۵:۳ ق.ظ توسط اشرفی
هنگامی که پدرش فوت کرد وارث او فقط پدرم بود و یک خواهر که عمّه ام باشد. به عمّه ام گفته بود بیا آنچه می خواهی به عنوان سهم خودت بردار و او به دلخواه سهم خودش را برداشت. آنچه برای پدرم باقی مانده از پول نقد و جنس تا گاو و گوسفند و گندم و کاهی که در انبار بوده همه را به عنوان رد مظالم و زکات و خمس برای پدرش داده است فقط مقداری زمین زراعت را باقی گذاشت که نیمی از آن در مهر مادرم بود و به اندازه ای گندم می داد که نان سال ما را کفاف می کرد و چون در آن زمان خشخاش نیز می کاشتند پولی که از خشخاش به دست می آمد خرج مختصر خانه ما بود. فضیلت های فراموش شده، حسینعلی راشد، صفحه ۱۰۲، برداشت آزاد از صحن خانه تا لب بام از آن من اصلاح ذات بین در وصیّت امام علی(ع) وصیت بیست ماده ای امام علی(ع) وصیت مرحوم فقیه سبزواری وصیت کارل لاگرفلد
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱ ب.ظ توسط اشرفی