نکات

کوتاه

+ارید وصاله و یرید هجری / فاترک ما ارید لما یرید
+گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد
+هر کس به تماشایی رفته است به صحرایی/ما را که تو مقصودی خاطر نرود جایی*سعدی
+آنکه در خانه اش صنم دارد/گر برون نرود چه غم دارد ؟
+من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست/تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
+گر سر صلح داری اینک دل/ور سر جنگ داری اینک جان
من حلالش کردم ار خونم بریخت
+عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ؟
+نعمت به سگان دادی و دولت به خران/مارا به تماشای جهان آوردی؟
+لگد از اسب خوردم نه از خر
+مراسل من لایحضره الفقیه حکم مسانید را دارد. حدیث مرسل هم بگوید کأنّه مُسنَد است
+جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد
+مساعی سلف مشکور است
+من در صف نعال و بزرگان در صدر و مسائل امنیتی در میان
+عشق درمانیست که درمانیست./خواجه عبدالله انصاری
+تا که از جانب معشوق نباشد کششی/ کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
+صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم/یا نامه نمی خوانی یا راه نمی دانی
+مشتاقی و مهجوری
+آمد لب بام قالیچه تکان داد/قالیچه گرد نداشت خودش را نشان داد
+اگر پادشاه نیستی رعیت باش
+گر گنجشکی نبرد با باز مکن/با خلق خدا ستیزه آغاز مکن
+یری الناس دهنا فی قواریر صافیا/ولم یدر ما یجری علی راس سمسم
+شبهه محصوره آن مقدار است که پرهیز کردن از تمام اطراف موجب عسر و حرج شدید نمی‌شود
+عندی اصطبار و شکوی عند قاتلتی/فهل بأعجب من هذا امرؤ سمعا
+از کسی توقع خدمت داشته باش که از تو توقع نعمت داشته باشد./سعدی
+دل عاشق هزاران درد دارد/چه داند آنکه اشتر می چراند ؟
+بوره سوته دان گرد هم آییم/سخن با هم گوییم غم وا نماییم/
ترازو آوریم غمها بسنجیم/هر آن سنگینتریم کوته تر آییم
+نه درد دارد نه جایم می کند درد/همی دانم دلم اندوه دارد
+نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما/یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
+خاك بر فرق من و تمثيل من/مثنوي
+چو آشفتی الف ب ت ندانی/سعدی
+غم دنیای دنی چند خوری باده بخور/حیف باشد دل دانا که مشوّش باشد. حافظ
+تو را که خانه نِی این است بازی نه این است/سعدی
+چون سگ درنده گوشت یافت ، نپرسد/کین شتر صالح است یا خر دجّال/سعدی
+هوسباز زیبا را دوست می بیند، عاشق دوست را زیبا می بیند
+عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است/حافظ
+اگر قرار بود در باز نشود جایش دیوار می گذاشتند
+وین شکم بی هنر پیچ پیچ/صبر ندارد که بسازد به هیچ/سعدی
+در کنار من و من مهجورم/سعدی
+خانه ی دوستان بروب و در دشمنان مکوب/سعدی
+دشمنان را پوست بر کن دوستان را پوستین/سعدی
+شخصی همه شب بر سر بیمار گریست/چون روز آمد بمرد و بیمار بزیست/سعدی
+چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی/بده و گر نه ستمگر به زور بستاند/سعدی
+گفت ای یار عزیز ... آنگه که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی/سعدی
+عارف که برنجد تنگ آب است هنوز/سعدی
+توانگری به هنرست نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال/سعدی
+حسود را چه کنم کو ز خود به رنج درست/سعدی
+آنان که غنی ترند محتاج ترند/سعدی
+زخم ديديم و پي مرهم شديم/ما به بزم عشق نامحرم شديم
+طمع کرده بودم که کرمان خورم/که ناگه بخوردند کرمان سرم/بوستان
+از آن مرد دانا دهان دوخته است/که بیند شمع از زبان سوخته است/بوستان
+چو باطل سرایند مگمار گوش/چو بی‌ستر بینی بصیرت بپوش/بوستان
+دگر کس به غیبت پیش می دود/مبادا که تنها به دوزخ رود/بوستان
+نه مسواک در روزه گفتی خطاست/بنی آدم! مرده خوردن رواست؟/بوستان
+با بیش از سیزده ازدواج پس از خدیجه فرزندی نیافت جز ابراهیم از کنیزی مصری که در شیرخوارگی مرد.
+من آنم که در پای خوکان نریزم/مر این قیمتی دُرّ لفظ دَری را/ناصرخسرو
+می‌کشدم می به چپ می‌کشدم دل به راست/مولوی
+سی سال بعد از عام الفیل امیرالمؤمنین در خانۀ کعبه متولد شد/مفاتیح،ماه رجب
+دست و پا گم مي كنم وقتی تو را پيدا كنم
+می بر کف من منه بنه بر دهنم/کز مستی تو راه دهان گم کردم
+ریخت دندان‌های سگ چون پیر شد/ترک مردم کرد و سرگین‌گیر شد/مثنوی
+هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد/یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد. سعدی
+یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت/ در بند آن مباش که مضمون نمانده است
+باران می بارید، کودک آهسته گفت: خدایا گریه نکن! درست می‌شود!
+ایها الناس اگر این بنده جمال الدین است/بنده بیزارم از این دین که جمالش این است
+دوری تو سال‌ها بر ما گذشت/سال‌ها بود دوری‌ات نِی اربعین
هیچ دانی دوری‌ات با ما چه کرد؟/ در میان کوفه گشتم کوچه‌گر
+خُنُک[خوشا] آن قماربازی که بباخت هرچه بودش/بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
+ای کوزه‌گر صورت مفروش مرا کوزه/کوزه چه کند آن‌کس کو جوی روان دارد؟دیوان شمس
+گر در همه‌ی شهر یکی نیشتر است/در پای کسی رود که درویش‌ترست. سعدی
+با این همه راستی که میزان دارد/میلش طرفی بود که آن بیشترست. سعدی
+گرچه تیر از کمان همی گذرد/ از کماندار بیند اهل خرد
+ابوالمعالی در تحمیدیۀ کتاب کلیله و دمنه می گوید: فحمداً ثم حمداً ثم حمداً/ لمن یعطی اذا شکرالمزایا
+غداً ترون ایامی/نهج البلاغه149
+اول بنا نبود بسوزند عاشقان/آتش به جان شمع فتد كاین بنا نهاد
+پیش از شما/بسان شما/ بی‌شمارها/با تار عنکبوت/ نوشتند روی باد/کاین دولت خجسته‌ی جاوید زنده باد
+و قال علی(ع): زُهدُک فی راغب فيک نُقصانُ حظّ و رغبتُک فی زاهد فيک ذلّ نفس./حکمت451
+آدم است و سیب خوردن آدم است و اشتباه
+من چشم بر تو و همگان گوش بر منند/سعدی
+با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی. مولوی
+هم آبی و هم جویی هم آب همی‌جویی. مولوی
+مسکین خر اگر چه بی تمیز است/چون بار همی برد عزیز است (سعدی)
+دنيا به کسی ده که بگيرد دستت/يا پيش سگی نه که نگيرد پايت
+آن سخن‌های چو مار و کژدمت/مار و کژدم می‌شود گیرد دمت
+پشه با شب زنده‌داری خون مردم می‌خورد (صائب)
+مصائب قوم عند قوم فوائد
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۴:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی