نکات

گزارش شریح از هانى

وقتى عبیدالله بن زیاد، هانى بن عروه را به زندان انداخت، افراد قبيله‌ى هانی، قصر عبيدالله را محاصره کردند. ابن زياد ترسيد، به شريح قاضى گفت: برو ببين اگر هانى زنده است، به قبیله‌اش خبر بده که هانی زنده است. وقتی شریح به دیدن هانی رفت، هانی فرياد زد: پس قوم من چه شدند؟ چرا نمى‌آيند مرا نجات دهند؟ شريح می‌گوید: خواستم حرف‌هاى هانى را به افراد قبیله‌اش بگویم، اما جاسوس عبيدالله حضور داشت، جرأت نكردم! شايد اگر شريح همين يك كار را انجام مى‌داد، تاريخ عوض مى‌شد و ديگر واقعه‌ى كربلا اتّفاق نمى‌افتاد!
عبرت های عاشورا، آیت الله خامنه ای، برداشت آزاد
سکوت سعد بن ابی وقاص
خموشید و آتش به جان می‌زنید
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۶ ب.ظ توسط اشرفی