ستون حنّانه
قبل از اینکه مسجد ساخته شود پیامبر به ستون حنّانه تکیه میکردند و برای مستمعان سخن میگفتند اما بعد که برای ایشان منبر ساختند پیامبر آن ستون را ترک کردند و بر منبر نشستند. ستون نالهگر از فراق پیامبر به ناله و زاری و حنین در آمد که تا کنون به من تکیه میکردی کنار من میایستادی و حالا رفتی بر منبر نشستی! پیامبر فرمود: میخواهی تو را تبدیل به درخت نخلی کنم تا همه از تو میوه بچینند یا در باغ بهشت تبدیل به درخت سروی شوی و جاودان بمانی؟ گفت: میخواهم نزد تو در بهشت جاودان بمانم.
اُستُن حنّانه از هجر رسول/ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون/گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی/بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند/شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم تو را سروی کند/تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش/بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین/تا چو مردم حشر گردد یوم دین
سروش، دین شناسی مولوی، جلسه ششم، دقیقه ۵۷، برداشت آزاد
مُرده زین سواند و زآن سو زندهاند
در دل و جان خانه کردی عاقبت
اُستُن حنّانه از هجر رسول/ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون/گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی/بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند/شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم تو را سروی کند/تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش/بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین/تا چو مردم حشر گردد یوم دین
سروش، دین شناسی مولوی، جلسه ششم، دقیقه ۵۷، برداشت آزاد
مُرده زین سواند و زآن سو زندهاند
در دل و جان خانه کردی عاقبت
+نوشته شده در جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۹:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی