همپای جلودار
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم/ دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
گاه سفر آمد نه هنگام درنگ است/ چاووش میگوید ما را وقت تنگ است
گاه سفر شد باره بر دامن برانیم/ تا بوسهگاه وادی ایمن برانیم
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است/ موسی جلودار است و نیل اندر میان است
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم/ بانگ از جرس برخاست وای من خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند/ پا در رکاب راهوار خویش دارند
گاه سفر آمد برادر گام بردار/ چشم از هوس از خورد از آرام بردار
گاه سفر آمد برادر ره دراز است/ پروا مکن بشتاب همت چاره ساز است
باید خطر کردن سفر کردن رسیدن/ ننگ است از میدان رمیدن آرمیدن
تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر/ بر جای ما بیگانه ننگ است ای برادر
فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید/ تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید
یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد/ ای یاوران باید ولی را یاوری کرد
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم/ حکم جلودار است سر در پیش داریم
حکم جلودار است بر هامون بتازید/ هامون اگر دریا شود از خون بتازید
از دشت و دریا در طلب باید گذشتن/ بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم/ حکم جلودار است سر در پیش داریم
فرض است فرمان بردن از حکم جلودار/ گر تیغ بارد گو ببارد نیست دشوار
جانان من برخیز بر جولان برانیم/ زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست/ آنجا که قربانگاه زعتر، صور، صیداست
آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد/ آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من اندوه لبنان کشت ما را/ بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من برخیز باید بر جبل راند/ حکم است باید باره تا دشت امل راند
باید به مژگان رُفت گرد از طور سینین/ باید به سینه رفت زینجا تا فلسطین
باید به سر زی مسجدالاقصی سفر کرد/ باید به راه دوست ترک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش/ آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیرزن لبیکگو بنشین به رهوار/ مقصد دیار قدس همپای جلودار
شاعر: حمید سبزواری
دکلمه: فرج الله سلحشور
آهنگساز و خواننده: حسام الدین سراج [اینجا]
گاه سفر آمد نه هنگام درنگ است/ چاووش میگوید ما را وقت تنگ است
گاه سفر شد باره بر دامن برانیم/ تا بوسهگاه وادی ایمن برانیم
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است/ موسی جلودار است و نیل اندر میان است
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم/ بانگ از جرس برخاست وای من خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند/ پا در رکاب راهوار خویش دارند
گاه سفر آمد برادر گام بردار/ چشم از هوس از خورد از آرام بردار
گاه سفر آمد برادر ره دراز است/ پروا مکن بشتاب همت چاره ساز است
باید خطر کردن سفر کردن رسیدن/ ننگ است از میدان رمیدن آرمیدن
تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر/ بر جای ما بیگانه ننگ است ای برادر
فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید/ تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید
یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد/ ای یاوران باید ولی را یاوری کرد
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم/ حکم جلودار است سر در پیش داریم
حکم جلودار است بر هامون بتازید/ هامون اگر دریا شود از خون بتازید
از دشت و دریا در طلب باید گذشتن/ بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم/ حکم جلودار است سر در پیش داریم
فرض است فرمان بردن از حکم جلودار/ گر تیغ بارد گو ببارد نیست دشوار
جانان من برخیز بر جولان برانیم/ زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهوداست/ آنجا که قربانگاه زعتر، صور، صیداست
آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد/ آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من اندوه لبنان کشت ما را/ بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من برخیز باید بر جبل راند/ حکم است باید باره تا دشت امل راند
باید به مژگان رُفت گرد از طور سینین/ باید به سینه رفت زینجا تا فلسطین
باید به سر زی مسجدالاقصی سفر کرد/ باید به راه دوست ترک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش/ آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیرزن لبیکگو بنشین به رهوار/ مقصد دیار قدس همپای جلودار
شاعر: حمید سبزواری
دکلمه: فرج الله سلحشور
آهنگساز و خواننده: حسام الدین سراج [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۸:۳۳ ق.ظ توسط اشرفی