فرماندهی با اسب و شمشیر
شخصی برایم نقل کرد که دو سه ماه قبل، یک نفر از کرمانشاه آمد و گفت افسر عراقی را که اسیر کردیم مرتب به اطراف نگاه میکرد و میپرسید فرمانده شما کجاست؟ گفتیم کدام فرمانده؟ گفت همان که سوار بر اسب بود و شمشیر به دست داشت. وقتی به سمت ما میآمد، فرار میکردیم و هر چه هم تیر میانداختیم به او اصابت نمیکرد. ما مرعوب میشدیم و شما ما را اسیر میگرفتید. [اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۷:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی