نکات

پشه‌ای در استکان آمد فرود

پشه‌ای در استکان آمد فرود/ تا بنوشد آنچه وا پس مانده بود
کودکی از شیطنت بازی‌کنان/ بست با دستش دهان استکان
پشه دیگر طعمه‌اش را لب نزد/ جست تا از دام کودک وا رهد...
هرچه بر جهد و تکاپو می‌فزود/ راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر/ تا فرو افتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ/ لیک آزادی گرامی‌تر عزیز! [فریدون شیری]
إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۶:۱۹ ق.ظ توسط اشرفی