نکات

ذبح حضرت اسماعیل

اکنون در منا گفتگوی پدری و پسری. گفتگویی صمیمانه و هولناک. پدر گویی یارای آن ندارد که داستان را نقل کند. اسماعیل! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم. این کلمات را چنان شتابزده از دهان بیرون می‌افکند که خود نشنود. اسماعیل دلش سوخت، تسلیتش داد. پدر! تردید مکن، تسلیم باش. پدر کارد را به قدرت بر سنگ کشید تا تیزش کند آنگاه قربانی خویش را که آرام و خاموش ایستاده بود به قربانگاه برد و بر روی خاک خواباند، در زیر دست و پای چالاکش گرفت، گونه‌اش را بر سنگ نهاد، بر سرش چنگ زد، دسته‌ای از مویش را گرفت، اندکی به قفا خم کرد، شاهرگش بیرون زد، خود را به خدا سپرد، کارد را بر حلقوم قربانیش نهاد و فشرد. اما آخ ... این کارد نمی‌برّد. آزار می‌دهد. این چه شکنجۀ بی رحمی است! کارد را به خشم بر سنگ می‌کوبد. برق آسا بر می‌جهد و دوباره کارد را چنگ می‌زند و بر سر قربانی‌اش که همچنان رام و خاموش مانده است هجوم می‌آورد که ناگهان، گوسفندی...
حج، دکترعلی شریعتی، صفحه ۱۶۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی