گفتمش ای رسول جان!
گفتمش ای رسول جان ای سبب نزول جان/ز آنکِ تو خوردهای بده چند عتاب و گفت و گو
گفت شرارهای از آن گر ببری سوی دهان/حلق و دهان بسوزدت بانگ زنی گلو گلو
لقمۀ هر خورنده را درخور او دهد خدا/ آنچ گلو بگیردت حرص مکن مجو مجو [مولوی]
یاد دارم روزگار پیش را
زمام سخن مولوی
ارسطو چگونه شاگرد افلاطون شد؟
گفت شرارهای از آن گر ببری سوی دهان/حلق و دهان بسوزدت بانگ زنی گلو گلو
لقمۀ هر خورنده را درخور او دهد خدا/ آنچ گلو بگیردت حرص مکن مجو مجو [مولوی]
یاد دارم روزگار پیش را
زمام سخن مولوی
ارسطو چگونه شاگرد افلاطون شد؟
+نوشته شده در سه شنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۸:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی