نامه عمر بن سعد به عبیدالله
در كربلا كوشش می كرد خدا و خرما را با همديگر جمع كند، كوشش میكرد بلكه بتواند به شكلی به اصطلاح صلح برقرار كند، يعنی خودش را از كشتن حسين بن علی معاف كند، لااقل خودش را نجات بدهد، بعد هر چه شد، شد. دو سه جلسه با اباعبدالله مذاكره كرد. به قول طبری چون در اين مذاكرات، فقط اين دو نفر شركت كردهاند از متن مذاكرات اطلاع درستی در دست نيست. فقط آن مقداری در دست است كه بعدها خود عمر سعد نقل كرده است يا ما از زبان ائمه اطهار اطلاعاتی در اين زمينه داريم. خيلی كوشش میكرد بلكه كاری بكند و حتی نوشتهاند گاهی هم دروغهايی جعل میكرد كه غائله بخوابد. آخرين نامهاش كه برای عبيدالله زياد آمده، عدهای دور و بر مجلس نشسته بودند. عبيدالله اندكی به فكر فرو رفت، گفت شايد بشود اين قضيه را با مسالمت حل كرد. ولی آن بادنجان دو رقاب چينها، كاسههای داغتر از آش كه هميشه هستند، مانع شدند. یکی از آن ها شمر بن ذی الجوشن بود.
حماسۀ حسینی، مرتضی مطهری، جلد ۲، صفحه۱۳۷، برداشت آزاد [اینجا]
حماسۀ حسینی، مرتضی مطهری، جلد ۲، صفحه۱۳۷، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۴ ق.ظ توسط اشرفی