نکات

اصرار شمر به عبیدالله برای جنگ

يكی از آنها شمر بن ذی الجوشن بود. از جا بلند شد و گفت امير! داری اشتباه می ‏كنی. امروز حسين در چنگال تو گرفتار است، اگر از اين غائله نجات پيدا كند دیگر بر او دست نخواهی يافت مگر نمی‏دانی شيعيان پدرش در اين كشور اسلامی كم نيستند، زيادند ؟ منحصر به مردم كوفه نيستند. از كجا كه شيعيان، از اطراف و اكناف جمع‏ نشوند؟ و اگر جمع شدند تو از عهدۀ حسين بر نمی ‏آيی. نوشته ‏اند مثل آدمی‏ كه خواب باشد، يكدفعه بيدار شد، گفت راست گفتی، بعد اين شعر را خواند:
ألآنَ قَد عَلِقَتْ مَخَالبنَا بِهِ/ يَرْجُو النَّجَاةَ وَلاَتَ حِيْنَ مَنَاصِ
آنگاه بر عمر سعد خشم گرفت و گفت نزديك بود ما را اغفال‏ كند.
حماسۀ حسینی، مرتضی مطهری، جلد ۲، صفحه ۱۳۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۶ ق.ظ توسط اشرفی