یک شب مهلت
روز نهم محرّم بود، امام دید دشمن برای جنگ عجله دارد و محاصره را تنگتر میکند به عبّاس(ع) فرمود: اگر میتوانی امروز دشمن را از جنگ منصرف کن تا امشب نماز و قرآن بخوانیم. عبّاس(ع) نزدیک دشمن رفت و از آنها مهلت خواست. عمر سعد، سکوت کرد امّا عَمرو بن حَجّاج زُبَیدی که یکی از سران دشمن بود گفت: اگر اینها از ترک و دیلم بودند به آنها مهلت میدادیم، تا چه رسد به اینکه از آل محمّد(ص) هستند. آنگاه پیشنهاد مهلت را پذیرفتند. [اینجا]
مدتی این مثنوی تاخیر شد
مدتی این مثنوی تاخیر شد
+نوشته شده در شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی