خطبه امام در صبح عاشورا
صبح عاشورا امام بر شتر یا اسبش سوار شد و مقابل صف دشمن آمد. فرمود: ساکت شوید! آنها پس از مدّتی ولوله سکوت کردند. پس از حمد خدا فرمود: مرگتان باد ای گروه کوفیان! دست فریادرسی به سوی ما دراز کردید ولی شمشیری را که باید به نفع ما بکشید به روی ما کشیدید. آیا شما شایسته بلا نیستید؟ زمانی که شمشیرها در نیام بود آشوب به راه انداختید و مانند ملخهای ناتوان، خیز برداشتید، و همچون پروانۀ پرسوخته به حرکت در آمدید. خاک ذلّت بر سرتان!
شگفتا! زنازادۀ فرزند زنازاده، مرا بین مرگ و ذلّت مجبور کرده است. هیهات که ما ذلّت بپذیریم.
آنگاه سخنان خود را به اشعار شاعری از شاهزادگان جاهلیت که اسلام پذیرفت ختم کرد. [اینجا]
شگفتا! زنازادۀ فرزند زنازاده، مرا بین مرگ و ذلّت مجبور کرده است. هیهات که ما ذلّت بپذیریم.
آنگاه سخنان خود را به اشعار شاعری از شاهزادگان جاهلیت که اسلام پذیرفت ختم کرد. [اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۷ ساعت ۹:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی