شهادت جون
جون غلام سیاه چهره از غلامان آزادشدۀ ابوذر غفاری، در کنار سپاه امام بود. امام به او فرمود: به تو اجازه دادم که از اینجا بروی، تو برای کسب عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اینک که وضع چنین است، خود را در راه ما گرفتار نکن!
جون گفت: ای پسر رسول خدا آیا من هنگام خوشی و رفاه، کاسه لیس شما باشم اما هنگام سختی و فشار، شما را به خودتان واگذارم؟ سوگند به خدا بدنم بدبو است، سرشت و اصالت خانوادگیام پست است و چهرهام سیاه است؛ بهشت را برایم ارزانی دار تا بوی بدنم خوش گردد، سرشت و شخصیّتم شریف و چهرهام سفید شود. به خدا سوگند از شما جدا نگردم تا این خون سیاه من با خونهای شما آمیخته گردد. به میدان رفت، جنگید تا به شهادت رسید. [اینجا]
جون گفت: ای پسر رسول خدا آیا من هنگام خوشی و رفاه، کاسه لیس شما باشم اما هنگام سختی و فشار، شما را به خودتان واگذارم؟ سوگند به خدا بدنم بدبو است، سرشت و اصالت خانوادگیام پست است و چهرهام سیاه است؛ بهشت را برایم ارزانی دار تا بوی بدنم خوش گردد، سرشت و شخصیّتم شریف و چهرهام سفید شود. به خدا سوگند از شما جدا نگردم تا این خون سیاه من با خونهای شما آمیخته گردد. به میدان رفت، جنگید تا به شهادت رسید. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی