بهر نان شخصی پی نانبا دوید
گاهی برای شما اتفاقی میافتد که شما به طلب چیزی میروید اما چیز دیگری پیدا میکنید. در حقیقت آن اتفاق برای این بود که شما آن چیز دیگر را پیدا کنید. شخصی به سوی نانوایی میدود تا نان بگیرد اما زیبایی نانوا را میبیند. کاروانی دلو به چاه میاندازد تا آب بکشد اما یوسف میبیند. موسی(ع) راه گم میکند و به سوی آتش میرود اما وحی میگیرد. یعنی در این جهان کاری از کار دیگر نشأت میگیرد.
بهر نان شخصی پی نانبا دوید/داد جان چون حُسن نانوا را بدید...
همچو اعرابی که آب از چه کشید/آب حیوان از رخ یوسف چشید
رفت موسی که آتش آرد او بهدست/ آتشی دید او که از آتش برست [مولوی]
گفت معشوقم تو بودستی نه آن/لیک کار از کار خیزد در جهان [مولوی] [سروش]
گدایی با سوزن
الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی
آن که به تور دل من خورده است
بهر نان شخصی پی نانبا دوید/داد جان چون حُسن نانوا را بدید...
همچو اعرابی که آب از چه کشید/آب حیوان از رخ یوسف چشید
رفت موسی که آتش آرد او بهدست/ آتشی دید او که از آتش برست [مولوی]
گفت معشوقم تو بودستی نه آن/لیک کار از کار خیزد در جهان [مولوی] [سروش]
گدایی با سوزن
الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی
آن که به تور دل من خورده است
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۶:۹ ب.ظ توسط اشرفی