نکات

یکی نغز بازی کند روزگار

که بنشاندت پیش آموزگار [فردوسی]
نه آموزگاری که شاعر می‌گوید. نه کسی که به آدم معلومات می‌آموزد. معلومات را که از هر بامعلوماتی می‌توان آموخت؛ حتّی از یک کتاب ۱۵ تومانی! امّا روزگار وقتی دست به یک نغز بازی می‌زند، ناگهان تو را در برابر روحی بزرگ می‌نشاند که احساس می‌کنی یک حادثه است! حادثه‌ای که می‌توانست اتفاق نیفتد و شما همینجور بروی و بروی تا پیر شوی و بعد هم همچون گاو مثنوی در بغداد بمیری!
آه اگر در زندگی ماسینیون را نمی‌شناختم!
هبوط در کویر، معبودهای من، دکتر شریعتی، صفحه ۳۵۴ فیزیکی، برداشت آزاد
گاو در بغداد آید ناگهان
امروز مردی را دیدم
به گرد دل همی‌گردی چه خواهی کرد می‌دانم
+نوشته شده در پنجشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۸:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی