گوسفندی از کلیمالله گریخت
گوسفندی از کلیمالله گریخت/پای موسی آبله شد نعل ریخت
در پی او تا به شب در جست و جو/وان رمه غایب شده از چشم او
گوسفند از ماندگی شد سست و ماند/پس کلیم الله گرد از وی فشاند
کف همی مالید بر پشت و سرش/مینواخت از مهر همچون مادرش
نیم ذره طیرگی و خشم نی/غیر مهر و رحم و آب چشم نی
گفت گیرم بر منت رحمی نبود/طبع تو بر خود چرا استم نمود
با ملایک گفت یزدان آن زمان/که نبوت را همی زیبد فلان [مولوی]
دلسوزی از اثرات سلوک است
لقد جائکم رسول من انفسکم
در پی او تا به شب در جست و جو/وان رمه غایب شده از چشم او
گوسفند از ماندگی شد سست و ماند/پس کلیم الله گرد از وی فشاند
کف همی مالید بر پشت و سرش/مینواخت از مهر همچون مادرش
نیم ذره طیرگی و خشم نی/غیر مهر و رحم و آب چشم نی
گفت گیرم بر منت رحمی نبود/طبع تو بر خود چرا استم نمود
با ملایک گفت یزدان آن زمان/که نبوت را همی زیبد فلان [مولوی]
دلسوزی از اثرات سلوک است
لقد جائکم رسول من انفسکم
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۱۹ ق.ظ توسط اشرفی