نکات

امام حسین بر بالین جون

كسانی كه‏ اباعبدالله خود را به بالين آنها رسانده است عدۀ معدودی هستند. اسم يكی از آنها جون است كه می‏گويند آزاد شدۀ جناب ابیذر غفاری است. اين شخص سياه است و ظاهرأ بعد از آزاديش از در خانه اهل بيت پيغمبر دور نشده است. يعنی حكم يك خدمتكار را در آن خانه داشته است. در روز عاشورا همين جون‏ سياه می‏آيد خدمت اباعبدالله می‏گويد به من هم اجازه جنگ بدهيد حضرت‏ می‏فرمايد نه، برای تو الان وقت اين است كه بروی بعد از اين در دنيا آقا باشی، اين همه خدمت كه به خانواده ما كرده‏ای بس است ما از تو راضی هستيم. او باز التماس می‏كند، حضرت امتناع می‏كند. بعد اين مرد افتاد به پاهای اباعبدالله و شروع كرد به بوسيدن كه آقا مرا محروم نفرمائيد و بعد گفت من كجا و چنين سعادتی كجا، من با اين رنگ سياه شايسته چنين مقامی نيستم. فرمود به خاطر اين نيست، برو. می‏رود و رجز می‏خواند، كشته می‏شود. اباعبدالله رفت به بالين اين مرد و برایش دعا کرد. اين جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست، روزی رخش ببينم و تسليم وی کنم/حماسۀ حسینی، مرتضی مطهری، جلد اول، صفحه305 برداشت آزاد  
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی