تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود/آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود/چه گمان غلط است این، برود چون نرود [وحشی]
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
خشم و شرمندگی باعث جدایی میشود
زخمی که هرگز التیام نیافت
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود/چه گمان غلط است این، برود چون نرود [وحشی]
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
خشم و شرمندگی باعث جدایی میشود
زخمی که هرگز التیام نیافت
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۸:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی