نکات

یکی روستایی سقط شد خرش

علم کرد بر تاکِ بستان سرش
جهاندیده پیری بر او بر گذشت/چنین گفت خندان به ناطور دشت
مپندار جانِ پدر، کاین حمار/کند دفع، چشمِ بد از کشتزار
که این، دفعِ چوب از سر و گوش خویش/نمی‌کرد تا ناتوان مرد و ریش
چه داند طبیب از کسی رنج بُرد/که بیچاره خواهد خود از رنج مرد؟ [سعدی]
+نوشته شده در یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۸:۵۶ ق.ظ توسط اشرفی