نکات

دید موسی یک شبانی را به راه

دید موسی یک شبانی را به راه/کو همی‌ گفت ای خدا و ای اله
تو کجایی تا شوم من چاکرت/چارقت دوزم کنم شانه سرت...
دستکت بوسم بمالم پایکت/وقت خواب آید بروبم جایکت
ای فدای تو همه بزهای من/ای بیادت هیهی و هیهای من ...
گفت موسی های خیره‌سر شدی/ خود مسلمان ناشده کافر شدی ...
با که می‌گویی تو این با عم و خال/جسم و حاجت در صفات ذوالجلال
شیر او نوشد که در نشو و نماست/چارق او پوشد که او محتاج پاست ...
گفت ای موسی دهانم دوختی/وز پشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد تفت/سر نهاد اندر بیابانی و رفت...
وحی آمد سوی موسی از خدا/بندهٔ ما را ز ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی/نی برای فصل کردن آمدی...
تا توانی پا منه اندر فراق/ابغض الاشیاء عندی الطلاق
هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام/هر کسی را اصطلاحی داده‌ام
در حق او مدح و در حق تو ذم/در حق او شهد و در حق تو سم...
من نکردم امر تا سودی کنم/بلک تا بر بندگان جودی کنم...
چونک موسی این عِتاب از حق شنید/در بیابان در پی چوپان دوید
عاقبت دریافت او را و بدید/گفت مژده ده که دستوری رسید
هیچ آدابی و ترتیبی مجو/هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو [مولوی]
تنزیه و تشبیه در داستان موسی و شبان
انتقاد به سعدی و مولوی
مزاج‏ گويی یا مصلحت گویی؟
+نوشته شده در جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱ ب.ظ توسط اشرفی