درخواست درویش از عطار نیشابوری
جامی نقل میکند، عطار در محل کسب خود مشغول به کار بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش درخواست خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود میپرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این رویداد چرکین شد و به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابستهای، چگونه میخواهی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت: مگر تو چگونه جان خواهی داد؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جانآفرین تسلیم کرد. این رویداد اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد، کار خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. [اینجا]
البته این روایت، بههیچوجه پذیرفتنی نیست زیرا زهد عطار از همان ابتدای کودکی نمایان بودهاست. [اینجا]
آن کس که بیند روی او
البته این روایت، بههیچوجه پذیرفتنی نیست زیرا زهد عطار از همان ابتدای کودکی نمایان بودهاست. [اینجا]
آن کس که بیند روی او
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۰ ق.ظ توسط اشرفی