دعای معروف کرخی
معروف کرخی با جمعی از یاران میرفت، جماعتی جوانان میآمدند و فساد میکردند تا به لب دجله رسيدند؛ ياران گفتند يا شيخ دعا کن تا حق تعالی اين جمله را غرق کند تا شومی ايشان از خلق منقطع شود. معروف گفت: دستها برداريد تا دعا کنم؛
پس گفت: الهی چنانکه در اين جهان عيش شان خوش دادی در آن جهان شان عيش خوش ده! اصحاب به تعجب بماندند. گفتند: خواجه ما سرّ اين دعا نیم دانيم! گفت: آنکس که با او میگويم میداند. آن جمع چون شيخ بديدند رباب شکستند و خمر ريختند و به دست و پای شيخ افتادند و توبه کردند.
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، برداشت آزاد [اینجا]
میزبانی آیت الله بروجردی از پزشک یهودی
گفت موسی من ندارم آن دهان
دیو ددزاده اگر با تو ملکخو بنشیند
پس گفت: الهی چنانکه در اين جهان عيش شان خوش دادی در آن جهان شان عيش خوش ده! اصحاب به تعجب بماندند. گفتند: خواجه ما سرّ اين دعا نیم دانيم! گفت: آنکس که با او میگويم میداند. آن جمع چون شيخ بديدند رباب شکستند و خمر ريختند و به دست و پای شيخ افتادند و توبه کردند.
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، برداشت آزاد [اینجا]
میزبانی آیت الله بروجردی از پزشک یهودی
گفت موسی من ندارم آن دهان
دیو ددزاده اگر با تو ملکخو بنشیند
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی