حافظ به سحرخیزی و مولوی به روزه علاقه داشت
عنوان سخن من، ماه رمضان در آینۀ هنر است. غرضم از هنر شعر است. مولوی و حافظ برخورد متفاوتی با روزه داشتند. و این تفاوت البته دلالتی بر ضعف و قوت ایمان کسی ندارد بلکه علامت سایکولوژی افراد است. یکی با روزه و یگری با نماز خوش است. و این مهم است که آدمی آن مقدار که فرائض است انجام دهد اما جایی که میخواهد فراتر از فرائض برود ببیند کدامیک از عبادات به او بهجت میبخشد و از او لذت میبرد. تنها هم نماز و روزه نیست. هر عبادتی؛ حافظ به سحرخیزی علاقه داشت. در بارۀ روزه میگوید:
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل/صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی [اینجا]
اما مولوی از روزه و غذا نخوردن و ریاضت بیشتر لذت میبرد. وقتی همسرش میگفت در خانه چیزی نداریم؛ میگفت: خانۀ ما مثل خانۀ انبیاء شده است.
سروش، ماه رمضان در آینۀ هنر، دقیقه ۳۰:۰۰، برداشت آزاد
هر که کاه و جو خورد قربان شود
من سر نخورم که سر گران است
لذّت موسیقی و سماع
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل/صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی [اینجا]
اما مولوی از روزه و غذا نخوردن و ریاضت بیشتر لذت میبرد. وقتی همسرش میگفت در خانه چیزی نداریم؛ میگفت: خانۀ ما مثل خانۀ انبیاء شده است.
سروش، ماه رمضان در آینۀ هنر، دقیقه ۳۰:۰۰، برداشت آزاد
هر که کاه و جو خورد قربان شود
من سر نخورم که سر گران است
لذّت موسیقی و سماع
+نوشته شده در سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۵:۶ ق.ظ توسط اشرفی