تاریخ علم است یا هنر؟
کتابهای تاریخ دو عیب دارند. یکی اینکه اکثر مورّخین اجیر قدرتهای وقت بودند، در نتیجه تاریخ را به نفع آنها نوشتهاند. دوم اینکه مورّخین دچار یک تعصب ملی، مذهبی یا هرچیز دیگر بودند که وقایع را مطابق با عقایدشان مینوشتند، بدون اینکه دروغ بنویسند. مثل اینکه در ترسیم یک چهره، فقط زیباییها یا فقط زشتیها را رسم کنند؛ این چهره مطابق با واقع نیست. این است که بعضی گفتهاند: تاریخ از مقولۀ علم نیست، بلکه از مقولۀ هنر است، چون علم یعنی کشف وقایع آنچنان که بوده و هنر یعنی ساختن یک چیز آنچنان که میخواهیم. هر مورّخی برای خودش یک هنرمند است، یعنی تاریخ را به میل خودش ساخته است. به تعبیر فلسفی، مصنوعِ یک مورّخ، مادّهای دارد و صورتی؛ مورّخین امین، در مادّه دخل و تصرف نکردهاند ولی صورت را تغییر دادهاند. مورخینی هم که امین نیستند، ماده و صورت با هم تغییر دادهاند. از این جهت اساساً تاریخ، علم نیست.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۱۸، برداشت آزاد [اینجا]
علم تاریخ اضعف علوم است
سند کتبی واقعه کربلا
ثبت جزئیات حادثۀ کربلا
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۱۸، برداشت آزاد [اینجا]
علم تاریخ اضعف علوم است
سند کتبی واقعه کربلا
ثبت جزئیات حادثۀ کربلا
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی