بدانم و بمیرم
فقیهی میگوید: ابوریحان در مرض موت بود. من به عیادتش رفتم. در همان حال چشم باز کرد و یک مسئلۀ فقهی پرسید. من تعجب کردم که وقت مرگ چه جای سوال کردن است؟ ابوریحان گفت: ندانم و بمیرم بهتر است یا بدانم و بمیرم؟ من جواب مسئله را گفتم. هنوز به خانه نرسیده بودم که صدای شیون بلند شد و ابوریحان از دنیا رفت.
مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد ۲۲، صفحه ۷۲۷، برداشت آزاد [اینجا]
قاضی کثیربن یعقوب نحوی بغدادی در الستور از فقیه ابوالحسن علی بن عیسی الْوَلْوالِجی حکایت میکند که گفت: بر ابوریحان داخل شدم و او نفسهای آخر را برمیآورد. در آن حال مرا گفت: روزی در بارۀ حساب جذرهای فاسد با من سخن میگفتی؛ اکنون بازگوی که چگونه بود. من از روی دلسوزی گفتم: در این حال؟ گفت: ای مرد! آیا بهتر است که این مسئله را بدانم و از دنیا بروم یا بدان جاهل باشم؟ گفتم و او از حفظ کرد. از نزد او بیرون آمدم؛ هنوز گامی چند نرفته بودم که بانگ عزا از خانهاش شنیدم.
معجم الادباء، یاقوت حموی، جلد ۵ از ۷، صفحه ۲۳۳۱، برداشت آزاد [اینجا]
شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری
فرخی یزدی شاعر لب دوخته
ای خواجه مكن تا بتوانی طلب علم
رهایم کن که من رنجور درد دانش خویشم
لال شوم کور شوم کر شوم
روح کوچک و روح بزرگ
مرتضی مطهری، مجموعه آثار، جلد ۲۲، صفحه ۷۲۷، برداشت آزاد [اینجا]
قاضی کثیربن یعقوب نحوی بغدادی در الستور از فقیه ابوالحسن علی بن عیسی الْوَلْوالِجی حکایت میکند که گفت: بر ابوریحان داخل شدم و او نفسهای آخر را برمیآورد. در آن حال مرا گفت: روزی در بارۀ حساب جذرهای فاسد با من سخن میگفتی؛ اکنون بازگوی که چگونه بود. من از روی دلسوزی گفتم: در این حال؟ گفت: ای مرد! آیا بهتر است که این مسئله را بدانم و از دنیا بروم یا بدان جاهل باشم؟ گفتم و او از حفظ کرد. از نزد او بیرون آمدم؛ هنوز گامی چند نرفته بودم که بانگ عزا از خانهاش شنیدم.
معجم الادباء، یاقوت حموی، جلد ۵ از ۷، صفحه ۲۳۳۱، برداشت آزاد [اینجا]
شیخ عبدالجواد ادیب نیشابوری
فرخی یزدی شاعر لب دوخته
ای خواجه مكن تا بتوانی طلب علم
رهایم کن که من رنجور درد دانش خویشم
لال شوم کور شوم کر شوم
روح کوچک و روح بزرگ
+نوشته شده در دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی