دزد عقیده
آقای بروجردی فرمودند: روزی دزدها اموال کاروانی را غارت کردند. در میان اموال بقچهای بود که درون آن، روی کاغذی نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم؛ معلوم شد بقچه متعلق به یک پیرزن است. رئیس دزدها از پیرزن پرسید این بسم الله برای چیست؟ جواب داد: نوشتم تا از خطر دزدها محفوظ بماند. رئیس دزدها گفت محفوظ ماند؛ بردار و برو! نوچههای رئیس اعتراض کردند که اینهمه زحمت کشیدیم و دزدیدیم چرا به او برگرداندی؟ رئیس جواب داد: ما دزد اموال هستیم؛ دزد عقیده نیستیم! آقای بروجردی با نقل این داستان فرمودند: شما طلاب عزیز مواظب باشید دزد عقیده مردم نباشید. [اینجا]
علامه حسینی تهرانی در صفحه بیست و پنجم کتاب سالک آگاه این داستان را تقریبا به همین صورت نقل میکند و آن را به فضیل بن عیاض نسبت میدهد.
دزد روزهدار
علامه حسینی تهرانی در صفحه بیست و پنجم کتاب سالک آگاه این داستان را تقریبا به همین صورت نقل میکند و آن را به فضیل بن عیاض نسبت میدهد.
دزد روزهدار
+نوشته شده در جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۳ ق.ظ توسط اشرفی