پار و پیرار که سیمی و زری بود مرا
راستی خسروی مختصری بود مرا
ادیب در حجره ای از حجرات مدرسه نواب مسکن داشت، روزها را به تدریس و شب ها را برای مطالعه و گهگاهی شعر سرودن میگذراند، در زندگی قناعت را پیشۀ خود ساخته بود، بسیار قانع و کم خرج بود و همواره با اینکه درآمد چندانی نداشت مقداری پول ذخیره میکرد. با کمال مناعت و قناعت زندگی میکرد. با فقری که گریبانگیرش بود ناچار در همان حجره محقر مدرسه نواب ماند و نتوانست خانهای مسکونی برای خود مهیا کند، گریزی نداشت، به غوغای بالا خیابان مشهد و همهمۀ مدرسۀ نواب تن داد. از راحتی و آسایشی که مایل بود، گذشت و چشم به راه عواید سالانه شد تا بتواند با آن «خسروی مختصری» کند:
پار و پیرار که سیمی و زری بود مرا
راستی خسروی مختصری بود مرا
شاید به همین سبب بود که هرگز ازدواج نکرد و تا پایان عمر تنها زیست، اما با وجود قلت و بضاعت مالی، به قدری بلند طبع بود که هیچکس را جرات آن نبود که به او کمک مالی کند.
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، صفحه ۱۳، برداشت آزاد [PDF]
ادیب در حجره ای از حجرات مدرسه نواب مسکن داشت، روزها را به تدریس و شب ها را برای مطالعه و گهگاهی شعر سرودن میگذراند، در زندگی قناعت را پیشۀ خود ساخته بود، بسیار قانع و کم خرج بود و همواره با اینکه درآمد چندانی نداشت مقداری پول ذخیره میکرد. با کمال مناعت و قناعت زندگی میکرد. با فقری که گریبانگیرش بود ناچار در همان حجره محقر مدرسه نواب ماند و نتوانست خانهای مسکونی برای خود مهیا کند، گریزی نداشت، به غوغای بالا خیابان مشهد و همهمۀ مدرسۀ نواب تن داد. از راحتی و آسایشی که مایل بود، گذشت و چشم به راه عواید سالانه شد تا بتواند با آن «خسروی مختصری» کند:
پار و پیرار که سیمی و زری بود مرا
راستی خسروی مختصری بود مرا
شاید به همین سبب بود که هرگز ازدواج نکرد و تا پایان عمر تنها زیست، اما با وجود قلت و بضاعت مالی، به قدری بلند طبع بود که هیچکس را جرات آن نبود که به او کمک مالی کند.
ادیب نیشابوری استاد ادیبان معاصر، صفحه ۱۳، برداشت آزاد [PDF]
+نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۴:۲۲ ق.ظ توسط اشرفی