ازدواج دوم بهلول
بهلول دوتا همسر داشت یکی ایرانی بود که طلاق داد، یکی هم افغانی بود که تا آخر با او ماند. در خاطراتش مینویسد: افغانستان که بودم، یک روز صبح از منزل خارج شدم؛ زنی را با لباس کهنه دیدم. از من پرسید منزل این شیخ ایرانی تبعیدی کجاست؟ گفتم منم؛ چه میخواهی؟ گفت چهار دختر و یک پسر دارم همسرم بیمار است میخواهم او را مداوا کنی. به خانه اش رفتم و او را مداوا کردم. بعد از شش ماه دوباره آمد و گفت پسرم بیمار است. او را نیز مداوا کردم. چند ماه بعد آمد و گفت دخترم بیمار است. نزد پزشک رفتم تا او را معاینه کند. پزشک گفت این دختر هم سل دارد هم در ازدواج تاخیر داشته و خونریزی دارد اگر ازدواج نکند میمیرد. با وجود اینکه احتمال سرایت سل به من وجود داشت، ایثار کردم و به پدر و مادرش پیشنهاد دادم که اگر راضی باشد من با او ازدواج میکنم. گفتند ما خدمتگزارت هستیم. باعث افتخار ماست. دختر ما بارها گفته بود که اگر شیخ همسری داشت، من خدمتگزار همسرش میشدم. سرانجام ازدواج کردیم. بیماریاش برطرف شد و از مرگ نجات یافت.
خاطرات سیاسی بهلول، شیخ بهلول، صفحه ۲۱۶، برداشت آزاد
طلاق همسر اول بهلول
همسر دوم بهلول در تبعید
وفات همسر دوم بهلول
خاطرات سیاسی بهلول، شیخ بهلول، صفحه ۲۱۶، برداشت آزاد
طلاق همسر اول بهلول
همسر دوم بهلول در تبعید
وفات همسر دوم بهلول
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۲:۵۳ ق.ظ توسط اشرفی