شهادت پدر بهلول
ده سال از حادثۀ مسجد گوهرشاد گذشته بود. رژیم پهلوی پدرم را به خاطر من دستگیر کرد. اما او از خودش دفاع کرد و گفت: پسرم دیوانه است. کنترل او از دست من خارج است. میتوانید او را اعدام کنید. شما مسئول هستید نه من! با این دفاع پدرم را آزاد کردند. ناگفته نماند که بعضی از شاگردان پدرم در آزادی او نقش مهمی داشتند. رضاشاه یکی از اهالی گناباد را آزاد کرد تا در غذای پدرم سم بریزد. او پدرم را به صبحانه دعوت کرد و در غذایش سم ریخت. پدرم در آستانۀ نودسالگی به شهادت رسید.
خاطرات سیاسی بهلول، شیخ بهلول، صفحه ۱۸۲، برداشت آزاد
خاطرات سیاسی بهلول، شیخ بهلول، صفحه ۱۸۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۴:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی