وفات همسر دوم بهلول
بهلول میگوید: همسرم هنگام زایمان بسیار ضعیف بود. فرزندش در شکم مادر مُرد. خودش هم بیست روز بعد از زایمان به رحمت خدا رفت. هنگام احتضار به او گفتم: عزیزم! از آنچه برایت پیش آمده متأسفم. میخواستم تو را خوشبخت کنم اما در این دیار غربت و صحرای کوهستانی، دور از پدر و مادرت از دنیا میروی! گفت: تو میخواستی با این ازدواج مرا از مرگ نجات دهی، موفق هم شدی. هفت ساله بودم که در بارۀ قیام تو در مسجد گوهرشاد مطالبی شنیدم. از همان زمان دوست داشتم همراه مجاهدین به شهادت برسم. به خواستگاریام که آمدی، خوشحال شدم. با خودم گفتم شاید خداوند به من توفیق دهد در مبارزه و همراهی با تو شهید شوم.
در این هنگام حالش به وخامت گذاشت و از من خواست تا برایش سورۀ یاسین و صافات تلاوت کنم؛ تلاوت کردم. آنگاه گفت: برایم عدیله بخوان؛ خواندم. ناگهان چشمانش از وضع طبیعی خارج شد. در همان حال گفت: خدا را شکر که به من توفیق داد خودم را فدای تو کردم. آنگاه مرا بوسید و از دنیا رفت.
خاطرات سیاسی بهلول، شیخ بهلول، صفحه ۲۴۰، برداشت آزاد
طلاق همسر اول بهلول
ازدواج دوم بهلول
همسر دوم بهلول در تبعید
در این هنگام حالش به وخامت گذاشت و از من خواست تا برایش سورۀ یاسین و صافات تلاوت کنم؛ تلاوت کردم. آنگاه گفت: برایم عدیله بخوان؛ خواندم. ناگهان چشمانش از وضع طبیعی خارج شد. در همان حال گفت: خدا را شکر که به من توفیق داد خودم را فدای تو کردم. آنگاه مرا بوسید و از دنیا رفت.
خاطرات سیاسی بهلول، شیخ بهلول، صفحه ۲۴۰، برداشت آزاد
طلاق همسر اول بهلول
ازدواج دوم بهلول
همسر دوم بهلول در تبعید
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۷:۳ ب.ظ توسط اشرفی