گوشت بیجگر نفروشند
بایزید بسطامی گوید: گستاخی کردم و گفتم: الهی! جوی تو روان و من تشنه؟ من تشنه و پیش من روان آب زلال؟ عزیز دو گیتی! چند نهان باشی و چند پیدا؟ چند خوانی و چند رانی؟ تا کی افکنی و برگیری؟ این چه وعد است بدین درازی و دیری؟ گفتا به سرّم الهام دادند که: بایزید! خبر نداری به این طایفه، گوشت بیجگر نفروشند؟ بگریز اگر سر بلا نداری؛ ورنه خونت بریزند. گفتم الهی من گریختم؛ این لطف تو بود که در من آویخت. گفتند: ای در گِل فروشده! دست بیار!
کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد [اینجا]
کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۶ ق.ظ توسط اشرفی