جفت کردن کفش مخالف
میرزا جواد ملکی تبریزی میفرماید:
بعد از دو سال تلمذ در محضر آخوند همدانی، روزی عرض کردم من در سیر خود به جایی نرسیدم. آخوند اسمم را پرسید! تعجب کردم؛ گفتم مرا نمیشناسید؟ من جواد ملکی تبریزی هستم. فرمود با فلان ملکیها نسبتی دارید؟ من چون از آنها بدم میآمد، انتقاد کردم. آخوند برآشفت و گفت: هر وقت توانستی کفش مخالفین خودت را جفت کنی، خودم به سراغت میآیم.
میرزا جواد رفته رقته محبت کرد تا جایی که کفش آنها را پیش پایشان جفت کرد و رفع کدورت فامیلی شد. آخوند او را ملاقات کرد و فرمود: دستور تازهای نیست. باید حالت اصلاح شود. مفتاح الفلاح شیخ بهایی برای عمل خوب است.
ترجمه المراقبات، دکتر کریم فیضی، صفحه ۱۸، برداشت آزاد [اینجا]
دیگر نامه بنی صدر را نمیخوانم
دستی که شایسته بوسیدن است
بعد از دو سال تلمذ در محضر آخوند همدانی، روزی عرض کردم من در سیر خود به جایی نرسیدم. آخوند اسمم را پرسید! تعجب کردم؛ گفتم مرا نمیشناسید؟ من جواد ملکی تبریزی هستم. فرمود با فلان ملکیها نسبتی دارید؟ من چون از آنها بدم میآمد، انتقاد کردم. آخوند برآشفت و گفت: هر وقت توانستی کفش مخالفین خودت را جفت کنی، خودم به سراغت میآیم.
میرزا جواد رفته رقته محبت کرد تا جایی که کفش آنها را پیش پایشان جفت کرد و رفع کدورت فامیلی شد. آخوند او را ملاقات کرد و فرمود: دستور تازهای نیست. باید حالت اصلاح شود. مفتاح الفلاح شیخ بهایی برای عمل خوب است.
ترجمه المراقبات، دکتر کریم فیضی، صفحه ۱۸، برداشت آزاد [اینجا]
دیگر نامه بنی صدر را نمیخوانم
دستی که شایسته بوسیدن است
+نوشته شده در سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی