تقاضای میرزا ابراهیم از مرحوم قاضی
آقا میرزا ابراهیم ساکن کاظمین بود. خدمت مرحوم قاضی رسید تا دستور بگیرد. مرحوم قاضی پیاده از کنار شط مسجد کوفه به مسجد سهله میرفت. این مرد عرب خودش هم کارکرده و راهرفته بود.
مرحوم قاضی پرسید شغل شما چیست؟ گفت: من شغلی ندارم. پرسید چرا؟ گفت: من هرچه بخواهم همان لحظه برایم فراهم میشود. مثلا تماشا کنید؛ الان ماهی از آب بیرون میافتد. همان لحظه ماهی از شط بیرون افتاد! مرحوم قاضی چیزی نفرمود. در بین راه دستوراتی به او داد تا به مسجد سهله رسیدند. حالا دیگر برای میرزا ابراهیم ماهی فراهم نمیشد. چون مرحوم قاضی در همان زمان این مقامات را از دستش گرفت تا او در صراط توحید بیاید و بندگی کند. ماهی خواستن هم شد کار؟! پس چرا امیرالمؤمنین بیل به دست میگرفت و در نخلستان کار میکرد؟ نمیتوانست با یک اراده ماهی بگیرد؟ من آقامیرزا ابراهیم عرب را ندیدم اما همان زمان که در نجف بودم ایشان در کاظمین بر اثر برقگرفتگی چراغانی یکی از اعیاد از دنیا رفت. میرزا به توحید رسیده بود.
آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۶، صفحه ۱۷، برداشت آزاد [اینجا]
بنده را با اختیار چه کار؟
مرحوم قاضی پرسید شغل شما چیست؟ گفت: من شغلی ندارم. پرسید چرا؟ گفت: من هرچه بخواهم همان لحظه برایم فراهم میشود. مثلا تماشا کنید؛ الان ماهی از آب بیرون میافتد. همان لحظه ماهی از شط بیرون افتاد! مرحوم قاضی چیزی نفرمود. در بین راه دستوراتی به او داد تا به مسجد سهله رسیدند. حالا دیگر برای میرزا ابراهیم ماهی فراهم نمیشد. چون مرحوم قاضی در همان زمان این مقامات را از دستش گرفت تا او در صراط توحید بیاید و بندگی کند. ماهی خواستن هم شد کار؟! پس چرا امیرالمؤمنین بیل به دست میگرفت و در نخلستان کار میکرد؟ نمیتوانست با یک اراده ماهی بگیرد؟ من آقامیرزا ابراهیم عرب را ندیدم اما همان زمان که در نجف بودم ایشان در کاظمین بر اثر برقگرفتگی چراغانی یکی از اعیاد از دنیا رفت. میرزا به توحید رسیده بود.
آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۶، صفحه ۱۷، برداشت آزاد [اینجا]
بنده را با اختیار چه کار؟
+نوشته شده در چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی