نکات

مورچه‌های بیمارستان تکریت

در بیمارستان تکریت عراق بستری شدم. سه نفر در یک اتاق بودیم. بیمارستان کثیف بود. لباس کامل نداشتیم. من خیلی لاغر شده بودم. طوری که آخرین مهرۀ کمرم بر اثر اصابت به زمین زخم شده بود. وقتی می‌خوابیدم زخم مهرۀ کمرم به رویۀ تشک می‌چسبید. وقتی بیدار می‌شدم زخمم کَنده می‌شد و خون می‌آمد. کمرم خشک شده بود. مورچه‌ها از پایۀ تخت بالا می‌آمدند و لای انگشتان پایم می‌رفتند. انگشتانم را گاز می‌گرفتند اما دستم به پنجۀ پایم نمی‌رسید تا آن‌ها را از خودم دور کنم. انسان چقدر ضعیف است!
وَ قَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ
مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ ...
تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ...
+نوشته شده در دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۵:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی