ورود به مدرسه امام حسن عسکری علیه السلام
مشهد که رفتم حدود یک سال اول کوچه نوغان اتاق اجاره کردم. سال بعد رفتم مدرسه امام حسن عسکری(ع) تا حجره بگیرم. این مدرسه جنب مسجد چهاره معصوم در اول بلوار طبرسی قرار دارد. مرحوم حاج آقای قادری آن را ساخته است. از حاشیۀ خیابان، درِ ورودی کوچکی داشت که به حیاطی پر از گلهای رنگارنگ باز میشد. سمت راست حیاط، دفترِ مدیر مدرسه بود. جلو رفتم، سلام کردم و اجازه گرفتم تا وارد شوم. استاد اجازه داد و من تقاضای حجره کردم. فرمودند: حجره نداریم. پرسیدم حتی برای یک نفر؟ فرمودند: اتاقهای مدرسه یک نفره، دونفره و سه نفره است؛ همۀ حجرهها هم تکمیل است. این را گفت و از جای بلند شد تا برود. من زودتر بیرون آمدم و جلوی دفتر ایستادم. استاد درِ دفتر را قفل کرد و بدون اینکه به من توجه کند رفت. چند قدمی که دور شد صدایش زدم! البته جسورانه بود اما من هم خسته بودم از اینکه حجره ندارم. استاد ایستاد و برگشت به من نگاه کرد. با همان لحن جسورانه گفتم یعنی توی اتاق یک نفره دونفر جا نمیشوند؟ توی اتاق دونفره سه نفر جا نمیشوند؟ توی اتاق سه نفره چهار نفر جا نمیشوند؟
خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر/حرف آزرده درشتانه بوَد خرده مگیر
استاد، مرد حکیمی بود؛ دید ناراحتم، لبخند زد. من با لبخندش آرام شدم. دوباره برگشت درِ دفتر را باز کرد، مرا به داخل خواند و با هم نشستیم. چندتا پوشه از گاوصندوق درآورد، نشانم داد و فرمود: هرکس اینجا میآید با خودش معرفینامه میآورد. تو معرّف داری؟ پرسیدم از کجا؟ فرمود از سپاه یا از امام جمعه! عرض کردم از امام جمعه معرفی میآورم. چهرهاش باز شد. خندید و قبول کرد.
خرده بر حرف درشت من آزرده مگیر/حرف آزرده درشتانه بوَد خرده مگیر
استاد، مرد حکیمی بود؛ دید ناراحتم، لبخند زد. من با لبخندش آرام شدم. دوباره برگشت درِ دفتر را باز کرد، مرا به داخل خواند و با هم نشستیم. چندتا پوشه از گاوصندوق درآورد، نشانم داد و فرمود: هرکس اینجا میآید با خودش معرفینامه میآورد. تو معرّف داری؟ پرسیدم از کجا؟ فرمود از سپاه یا از امام جمعه! عرض کردم از امام جمعه معرفی میآورم. چهرهاش باز شد. خندید و قبول کرد.
+نوشته شده در شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۷ ق.ظ توسط اشرفی