نکات

به جهنم که مردند

محمد شکنجۀ عراقی‌ها را خوب تحمل کرد. کم حرف می‌زد؛ اما دلنشین! با هم قرآن حفظ می‌کردیم. گوشه‌گیر بود. روزی سیدعلی در بین بچه‌های آسایشگاه سخنرانی کرد، گفت اسرا نیاز به کمک‌های معنوی دارند این درست نیست که آدم کنار بنشیند. بعدا محمد می‌گفت روی حرفش با من بود. سیدعلی را دوست داشت. انتقادش را پذیرفت و با بچه‌ها بیشتر ارتباط گرفت. بسیاری از ادعیه را حفظ داشت. مناجات خمس عشر می‌خواند و گریه می‌کرد. پرسیدم چرا ربنا ظلمنا انفسنا را زیاد می‌خوانی؟ گفت از پدرم یاد گرفتم. از کسی چیزی به دل نمی‌گرفت؛ اما گاهی تند می‌شد. روزی که چندنفر بر اثر مصرف مشروبات الکی مُردند، محمد در خطبه‌های نمازجمعه گفت: می‌خواست نخورند؛ به جهنم که مردند!
+نوشته شده در شنبه ۵ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۲:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی