نکات

این صدای هشدار بود

در جُفیْر سنگر قشنگی داشتیم. هرروز برایمان نان تازه می‌آوردند. نان تازه را روی نان بیات می‌گذاشتیم. موقع غذا که می‌شد، بچه‌ها سعی می‌کردند اول نان بیات را بخورند. جنگ تمام شد. وارد سلف دانشگاه شدیم. اینجا برعکس بود. نان بیات را روی نان تازه می‌گذاشتند. دانشجویی تلاش کرد نان تازه را از زیر نان بیات بکشد. سینی نان، روی سرامیک کف سلف افتاد و صدا داد. این صدای هشدار بود.
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی