علی(ع) و فاطمه(س) در کوچههای مدینه
اکنون در کنار مسجد پیغمبر، در دل تاریک شب، مردی همسر عزادارش را بر مرکبی مینشاند و در کوچههای پیچاپیچ و خلوت شهر میگرداند. پیاده علی و سوار فاطمه؛ هر شب به سراغ انصار میروند که مردمی صمیمیتر و بیطرفتر هستند. انصار در حکومت جدید سهمی ندارند کاندیدای آنها سعدبن عباده بود که با ترک مدینه در راه شام به تیر جنیان! ترور شد. آنها هم که در برابر استدلال ابوبکر که مهاجر بود و پدر زن پیغمبر خدا، تسلیم شدند! و اکنون فاطمه به سراغشان میرود با آنها حرف میزند فضایل علی را میشمارد و سفارشهای پیامبر را به یادشان میآورد. راویان تاریخ که این داستان را نقل میکنند حتی یک بار هم نشان نمیدهند که مجلس در برابر منطق فاطمه مقاومت کرده باشد. همگی به او حق میدهند اما همگی در یاری رساندن ابوالحسن برای باز گرفتن حق خویش عذر میآورند که ای دختر رسول خدا ما با ابوبکر بیعت کردهایم؛ اگر همسر تو پیشی میگرفت، ما از او نمیگذشتیم! و علی با شگفتی و لحنی معترضانه از آنها میپرسید من دست از غسل و کفن و دفن رسول خدا بردارم و بر سر حکومت نزاع کنم؟ و فاطمه که میدید علی اینبار هم قربانی عشق و وفادار ماندنش به پیغمبر شده میگفت: ابوالحسن کاری که میبایست، کرد؛ و آن ها کاری کردند که خدا حسابرسشان خواهد بود. دیگر همه چیز پایان یافت و فاطمه تن به مرگ داد.
فاطمه فاطمه است، دکتر علی شریعتی، صفحه ۱۲۲، برداشت آزاد
فاطمه فاطمه است، دکتر علی شریعتی، صفحه ۱۲۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی