شب دفن فاطمه(س)
امشب علی بیپیغمبر و بیفاطمه. بقیع آرام و خوشبخت، مدینه بیوفا و بدبخت. نسیم، کلماتی را که به سختی از جان علی بر میآید از سر گور فاطمه به خانۀ خاموش پیغمبر میبرد. از من و دخترت که شتابان در جوارت فرود آمد، بر تو سلام ای رسول خدا! من تو را در شکاف گورت خواباندم و تو در میان سینه و حلقوم من جان دادی. اکنون دخترت تو را خبر میدهد که قوم تو با او چه کردند. به اصرار از او همه چیز را بپرس. با اینکه از عهد تو چیزی نگذشته است، اما اینها همه شد. بر هر دوی شما سلام، سلام وداع کننده ای که نه خشمگین است نه ملول. لحظهای سکوت کرد. نمیدانست چه کند؟ بماند؟ بازگردد؟ چگونه بماند؟ و چگونه فاطمه را تنها بگذارد؟
فاطمه فاطمه است، دکتر علی شریعتی، صفحه ۱۳۱، برداشت آزاد
فاطمه فاطمه است، دکتر علی شریعتی، صفحه ۱۳۱، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی